
مخمصه
جدال پرتعلیق دزد و پلیس

مهمترین اتفاق فیلم«مخمصه» در روزهای پیشتولیدش رخ داد؛ وقتی خبر رسید آلپاچینو و رابرت دنیرو برای اولینبار در فیلمی مقابل یکدیگر قرار میگیرند. آلپاچینو و دنیرو پیش از آن در پدرخوانده2حضور مشترک داشتند، ولی فیلمنامه امکانی برای حضور در برابر یکدیگر را فراهم نمیکرد. دنیرو در بخشهای دون کورلئونه جوان حضور داشت که پلههای ترقی را طی میکرد و پاچینو در نقش مایکل کورلئونه مسیری رو به انحطاط را پشت سر میگذاشت؛ یکی در گذشته بود و دیگری در حال. در میانههای دهه۱۹۹۰ که مایکل مان مخمصه را کلید زد، دنیرو پس از یک دهه موفقیت چشمگیر همچنان در اوج بود و آلپاچینو دوران بحرانی زندگی شخصی و هنریاش را پشت سر گذاشته بود. هرچه بود همه هیجانزده بازی مشترک این دو بازیگر برجسته بودند (آنها بعدها بارها با یکدیگر همبازی شدند که البته هیچیک از فیلمهایشان موفقیت چشمگیری بهدست نیاورد). مایکل مان اما برای درام جناییای که تدارک دیده بود، از دنیرو و پاچینو در بهترین شمایل ممکن بهرهبرد. مخمصه با ضدقهرمانهایی که چیزی برای ازدست دادن ندارند و میخواهند آخرین خلاف بزرگ خود را انجام دهند (دنیرو و گروهش) و از سوی دیگر پلیسی که زندگی شخصی ویرانی دارد (آلپاچینو) دلپذیرتر از هر فیلم دیگری در دهه۱۹۹۰ قواعد ژانر را بهکار گرفته بود. یک بازی دزد و پلیس که تماشاگر را تا صحنه نخستین مواجهه دنیرو و پاچینو در رستوران، همراه میکند و کارگردانی که هیچ لحظهای را در فیلم هدر نمیدهد. نوآری که دیالوگهای ضدقهرمانهایش حکم جمله قصار را پیدا کردند و تسلط تکنیکیای که هالیوود دهه۱۹۹۰ را به هیجان آورد.در داستان فیلم مخمصه، شخصیت «نیل مکالی» تخصصش سرقتهای بزرگ و پرخطر است. او در کاری که انجام میدهد حرفهای عمل میکند و هیچگاه به فکر تشکیل خانواده نبوده، ولی با شخصیت«ایدی» آشنا شده و مطمئن نیست به راحتی بتواند از او جدا شود. «وینسنت هانا» کارآگاهی است که مصمم به دستگیری مکالی است و پایبندی به کارش زندگی او را بارها در معرض فروپاشی قرار داده. درحالیکه مکالی میتواند خود را بازنشسته کند، همچنان شور و هیجان سرقت در سر دارد و نقشهای برای آخرین سرقتش میریزد.مایکل مان، کارگردان اثر گفته است: «مخمصه یک درام است نه یک قطعه ژانری. چیزی که در فیلمنامه وجود داشت و مرا به هیجان آورد نوع نفوذ در زندگی کاراکترها بود. ما نیل مککالی و اعضای باند او را ملاقات میکنیم که کریس شیهرلیس(ول کیملر) و مایکل کریتو(تام سایزمور) هستند. بعد با همسرهای کریس و مایکل آشنا میشویم و در پی آن با معشوقه همسر کریس. داستان جنایت، داستانی کارآگاهی در آغاز ناپیوسته است ولی بعد توسط داستانهای شخصیتهای فیلم و تصمیمات سرنوشتساز آنها در موقعیتهای مختلف، این گسستگیها با هم ادغام میشوند.»