• دو شنبه 21 مهر 1404
  • الإثْنَيْن 20 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 13
دو شنبه 21 مهر 1404
کد مطلب : 264986
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/9Q1JB
+
-

جهان به احترام مقاومت ایستاد

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام پناهیان درباره مقاومت منطقه و آنچه در این 2سال گذشت

گزارش
جهان به احترام مقاومت ایستاد

 شهادت سیدحسن نصرالله، نه‌تنها ضایعه‌ای برای لبنان و محور مقاومت بود، بلکه در دل جامعه ایران نیز زخمی عمیق برجای گذاشت؛ زخمی که هنوز التیام نیافته است. رابطه عاطفی، فکری و ایمانی مردم ایران با سیدمقاومت، پیوندی بی‌نظیر و ریشه‌دار است، اما پرسش این است: چرا ما، در مقام یک ملت و نظام فرهنگی و مذهبی، نتوانسته‌ایم آنگونه که شایسته است برای این شهید بزرگ آیین سوگواری و بزرگداشت برپا کنیم؟
حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در گفت‌وگوی خود با تلویزیون اینترنتی همشهری از فقدان همایش‌های ملی و آیینی در بزرگداشت این چهره تاریخ‌ساز انتقاد می‌کند و بر ضرورت شناخت عمیق‌تر جایگاه نصرالله در تاریخ معاصر و فرهنگ شیعی تأکید دارد؛ مردی که به تعبیر وی، تجسم عملی ولایتمداری و حجت زنده بر حقانیت تشیع در عصر حاضر بود. مشروح گفت‌وگو را بخوانید. 

 محبوبی که در دل ایرانیان ماندگار شد
درباره رابطه میان جامعه ایرانی و سیدحسن نصرالله باید گفت‌وگوهای بسیاری صورت گیرد. در قلب مردم ما، سوگ فقدان او، جراحتی عمیق ایجاد کرده و هنوز التیام نیافته است. مؤمنین و به‌ویژه آنان که ذهنی فعال‌تر در ارتباط با مقاومت دارند، قلبا ایشان را دوست دارند و شاید اگر نظرسنجی شود، چه در زمان حیات و چه پس از شهادت ناباورانه‌اش، از عزیزترین شخصیت‌های میهن اسلامی ما بوده و هستند.
مردم عکس‌های او را در موقعیت‌های مختلف نصب می‌کردند و به سیمای زیبایش می‌نگریستند. سخنرانی‌های او نه فقط به سبب اهمیت سیاسی، بلکه به‌دلیل محبوبیت و عمق معنوی‌اش دنبال می‌شد؛ سخنانی که هرگز عادی و تکراری نبود.

 سوگی که شکل نگرفت
ابتدا باید درباره بروز و ظهور این ارتباط عمیق سخن گفت. ما ندانستیم چگونه باید برای سیدحسن نصرالله سوگواری کنیم. درباره سردار سلیمانی بهتر دانستیم و در تشییع پیکر او این آگاهی خود را نشان دادیم؛ آن تشییع چندده‌میلیونی که حتی کشته دادیم. در تشییع پیکر شهیدرئیسی و شهدای جنگ ایران و اسرائیل نیز دانستیم چه باید انجام دهیم. شبکه الجزیره اعلام کرد: «تهران تاکنون چنین تشییعی به‌خود ندیده است.»
اما اگر بدن پاک سیدحسن نصرالله به ایران می‌آمد، شاید همان صحنه‌ها تکرار می‌شد. ما باید این صحنه‌ها را به‌گونه‌ای دیگر در سوگ او می‌دیدیم، زیرا این رفتار در تثبیت و بسط معرفت او در قلب‌ها نقش دارد. ما ندانستیم چگونه برایش عزاداری کنیم.

 حوزه‌ها و مسئولیت فراموش‌شده
اگر بدن شهیدی در میان نباشد، چگونه باید برای او سوگواری کرد؟ چگونه می‌توان در یک مجلس باشکوه، هم‌اندیشی و عزاداری کرد؟ در این زمینه کوتاهی‌هایی وجود دارد و در رأس آن شاید حوزه‌های علمیه مقصر باشند. مجالسی که در حوزه‌های علمیه ایران برگزار شد، بیشتر در قلب‌ها بود تا در صحن جامعه.
باید همایش‌های عظیمی در سوگ این شهید برگزار می‌شد. شهید نصرالله به‌تنهایی اثری در حقانیت تشیع داشت که از تمام کتب علما بیشتر بود. او در فتنه‌های سنگین و جنایت‌های تاریخی، چهره مظلوم شیعه را در برابر یک‌میلیارد مسلمان بازشناساند و با مقاومت خویش، حقانیت تشیع را فراتر از استدلال‌های کلامی و درس‌های اخلاقی به اثبات رساند.

 عمل صالح سیدمقاومت
عمل شهید نصرالله از این جهت اهمیت دارد که جهاد، مقاومت و ولایتمداری را در گستره جهان اسلام به نمایش گذاشت. این عمل باید مورد بررسی قرار گیرد، زیرا الگوی ماست و قله آرزوی هر عالم دینی است که بتواند چنین خدمتی انجام دهد.
اما پرسش این است: چرا از میان عالمان دینی، کمتر کسی به مرتبه‌ای می‌رسد که با مقاومت و شهادت خود، رسالت یک عالم دینی را محقق کند؟ آیا ما در موضوعات غیرمهم سرگرم شده‌ایم و از متن اصلی مأموریت خود فاصله گرفته‌ایم؟

 واکنش سنتی کافی نیست
حوزه‌های علمیه معمولا واکنشی سنتی نشان می‌دهند: تعطیلی عمومی. رهبری عزیز نیز چند روز تعطیلی اعلام کردند، اما این کافی نیست. باید روزها و شب‌ها برای سوگواری تدبیر می‌شد. شاید اگر پیکر نصرالله در قم تشییع می‌شد، شهر نشان می‌داد چگونه باید بدرقه کند. اما وقتی تشییع نیست، آیا باید سکوت کرد؟

 نصرالله، نمونه «احسن قولا»
شهید نصرالله مصداق روشن آیه «مَن أحسنُ قولا مِمَّن دعا إلی‌الله و عمل صالحاً» بود. عمل صالح او چه بود که چنین اثرگذار شد؟ او تنها بود، اما از همه پیش افتاد. در این غوغا، ما با سکوت از کنار ماجرا گذشتیم.
من کمتر از یک سال پیش از شهادتش به دیدارش رفتم و گفتم: جمله‌ای گفته‌اید که ثوابش اگر برتر از همه مجاهدت‌هایتان نباشد، لااقل برابر است. ایشان پرسید: کدام جمله؟ گفتم: شما ولایت را در جهان و در جان امت اسلامی چنان تعریف کردید که حقیقت گمشده ولایت را بازگرداندید، آنجا که گفتید: «ما نزد ولایت فقیه، آقا هستیم.» آیا نباید همان زمان در حوزه علمیه قم همایش تقدیر از این سخن برپا می‌شد؟ حتی مسیحیان می‌پرسیدند: این ولایت فقیه چیست که سیدحسن نصرالله چنین از آن سخن می‌گوید؟

 ولایتمداری نصرالله؛ از فرمان تا منویات
در ولایتمداری نصرالله تردیدی نیست. او بارها به علامه مصباح گفته بود که ما تنها به فرمان‌های ولی‌فقیه اکتفا نمی‌کنیم، بلکه می‌کوشیم منویات او را نیز کشف کنیم. او در سخنرانی‌ای گفت: «مسئولان جمهوری اسلامی آنگونه که باید از ولایت فقیه تبعیت ندارند.»
در کنار این همه تبعیت، او بیشترین تجربه را از کرامت ولایت داشت. احساس آقایی می‌کرد در پیشگاه آقای خود. تبعیتش کورکورانه نبود، همانند عباس بن علی که در برابر امامش هم پیرو بود و هم عزیز؛ آنجا که امام به او گفت: «بنفسی انت یا اخی.» این اوج احترام در ولایت است.

 ولایت، تجلی کرامت انسان
ولایت فقیه تنها فرمان نمی‌دهد، بلکه مشورت می‌طلبد؛ همانگونه که پیامبر(ص) می‌فرمود: «اشیروا علی ایها الناس». این یعنی ولی خدا امت را خوار نمی‌کند، بلکه برایشان کرامت قائل است.
باید به جهانیان گفت: ولایت به‌معنای سلب آزادی نیست، بلکه تجلی آزادی حقیقی انسان است. به قول مولانا: «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند / بندِ رِقّیت ز پایت برکند.»
نبی خدا مولاست؛ زیرا تنها او می‌تواند انسان را از قید بردگی رها کند؛ بنابراین ولایت‌فقیه قدرت مطلقه نیست، بلکه کرامت مطلقه است.

 عبور از اثبات به فهم ولایت
اکنون باید از مرحله اثبات ولایت به مرحله فهم ولایت گذر کنیم؛ یعنی از «چه‌کسی مطاع است» به «چگونه مطیع بودن». همانند شب عاشورا که امام حسین(ع) فرمود: «اگر می‌خواهید بروید، بروید»؛ در همین جمله، حقیقت کرامت در فرمانبری نهفته است.
من به سیدحسن نصرالله گفتم: شما این بخش از ولایت را تبیین کردید و این سخن شما، یک واقعیت تاریخی است. نباید با بی‌تفاوتی از کنار آن گذشت.

 شهید ثالث لبنان
اگر سیدحسن نصرالله در جهان دیگری و در مکتبی غیراز اسلام بود، برایش چه می‌کردند؟ ما نه در حوزه‌های علمیه، نه در نهادهای فرهنگی، بزرگداشتی در خور ندیدیم. او ثمره هزار سال تاریخ علمای شیعه بود.
همانطور که شهید اول و شهید ثانی از لبنان برخاستند و همیشه در تاریخ شیعه جاودان ماندند، او نیز شهید ثالث لبنان است؛ البته در کنار شهیدانی چون محمدباقر صدر و شیخ فضل‌الله نوری. اما پرسش این است؛ ما برای او چه کرده‌ایم؟

مرزهای ایران، فراتر از جغرافیا
این سخنان هیچ مغایرتی با عظمت ایران ندارد. اگر برای نصرالله بزرگداشت می‌گرفتیم، این نشانه فرهیختگی ایران بود، نه دلبستگی قومی. عظمت ایران در جهانی بودن آن است. ایرانی که مرزش تا قلب اروپا و آمریکا امتداد دارد؛ جایی که رهبرش را «قهرمان» می‌خوانند.
ایران معنوی مرز ندارد. امروز دانشمندان ژاپنی می‌گویند امید تمدن بشر، رهبر ایران است. اما ما خود را کوچک می‌بینیم. 90درصد فعالیت‌های فرهنگی ما صرف امور داخلی می‌شود؛ درحالی‌که باید برای جهانیان تولید معنا کنیم.
مردم ایران، سیدحسن نصرالله را عزیزتر از جان می‌دانند، اما نتوانسته‌اند برایش آیینی درخور برپا کنند. ما به مردم لبنان تسلیت گفتیم، اما کسی باید به ما تسلیت بگوید؛ زیرا در سکوت، قهرمان‌مان را از دست دادیم.

جهانی‌نکردن سوگ و سرود برای شهید نصرالله
قلب مردم ما از شهادت سیدحسن نصرالله تکان خورد ولی ما چند موسیقی حماسی برای این شهید ساخته‌ایم که مردم زمزمه کنند؟ اینها نقائص ماست. برای امتی که عمده فرماندهان سپاه ولی‌عصر را تشکیل می‌دهند، واجب است که بیش از این جهانی باشند. ما حتی منطقه‌ای‌بودن خودمان را هم در شهادت سیدحسن نصرالله نشان ندادیم.

 ایران را باید جهانی گفت
من با نگاه ملی به مقاومت جانانه ملت ایران مشکلی ندارم. به آن «ایران، ایران»‌گفتن باشکوه ایرادی ندارم. اشکال من این است که باید این «ایران‌گفتن» را جهانی کنیم و جایگاهش را در جهان ببینیم. خیلی فرق می‌کند که ما از ایران دفاع کنیم و برای آن رسالت جهانی برای آزادی قائل باشیم. مردم ما متحد شدند برای رسالت جهانی در باب آزادی بشر، نه صرفا دفاع از خودشان. چرا ما این را نمی‌فهمیم؟ ما دیگر گروه غریب مظلوم ضعیفی نیستیم که خانگی برای شهدایمان سوگواری کنیم. چرا درک نمی‌کنیم که اکنون واقعا در جهان یک ابرقدرت هستیم؟
 مدیریت راهبردی؛ الگوی بی‌نظیر
مدیریت راهبردی و کلانی که در ایران وجود دارد، در هیچ‌‌جای دنیا نیست. هر کشوری که 50سال چنین ظلم‌هایی را تحمل کرده بود، فرومی‌پاشید‌. مدیریت راهبردی در ایران موفق‌تر از آمریکا عمل کرده است که همه امکانات در اختیارش بوده و افول کرده است. ما با همه محدودیت‌ها صعود کردیم؛ مردم جهان حیرت‌زده‌اند که چه مدیریت و رهبری‌ای این اهداف را محقق کرده است. فرایند صعود و قدرت‌یابی ایران در جهان مورد تحسین و تئوریزه خواهد شد. تکنولوژی نرم ایران برای رسیدن به قله‌ها چیست؟ این تکنولوژی را شهید فخری‌زاده و دیگر شهدا که نامشان نیامد، آفریده‌اند.

دمکراسی غربی در خط پایان
ما برتری‌هایی داریم. کدام فکر یا حکومت در جهان میلیون‌ها فدایی دارد؟ کدام کشور برای آینده‌اش نقشه دارد؟ هیچ‌کس. دمکراسی و لیبرال دمکراسی و سرمایه‌داری غربی به انتهای خود رسیده‌ است. نظام سرمایه‌داری رو به افول است. تنها ما هستیم که چند خط از آیین‌نامه‌ها را تیک زده‌ایم و بقیه‌اش مانده است. تأثیر ما در جهان در جنگ 12روزه نمایان شد. ما «ایران ایران» بگوییم اما باید بدانیم چگونه از آن سخن بگوییم؛ اینکه ایرانی که به دنیا درس می‌دهد، ایرانی‌ای که به نیروهای وطن‌پرست در جهان درس می‌دهد.
ادبیات دفاع ایران فراسرزمینی شود
وطن‌پرستی محدود و بدون دیدن برتری‌های جهانی و آینده‌نگری بد است.
ادبیات دفاع ایران باید فراسرزمینی باشد. ادبیات دفاع از ایران و اسلام در ایران جهانی نشده است. چند سرود حماسی داریم که رسالت جهانی ما در آزادسازی جهان را بر زبان‌ها جاری کند؟ قدس برای ما نماد آزادسازی جهان است و همه فهمیده‌اند. ما فرهنگ را علمی و تخصصی نمی‌دانیم؛ هر‌کس مهربان است می‌گوییم کار فرهنگی کند؛ درحالی‌که این کار نیازمند تخصص است.

نمونه‌های تاریخ مقاومت و پیوند جبهه‌ها
بعد از فتح خرمشهر، گروهی برای آموزش به لبنان رفتند که من هم در جمع آنها بودم؛ رزمندگان ما آموزش دادند تا نیروهای لبنانی از خود دفاع کنند. شیعیان لبنان در آن زمان ضعیف بودند؛ امام(ره) آنان را زنده کرد. شهید سیدعباس موسوی و دیگران نمونه‌هایی از این پیوندند. سیدحسن نصرالله جانشین صالح سیدعباس موسوی بود؛ او شاگرد او و متأثر از او بود. مزار سیدعباس موسوی مانند یک امامزاده محل زیارت است. سیدحسن آنقدر اهمیت داشت که با چند بمب به شهادت رسید.

شکفتن خون‌های مقدس مقاومت
من شکفتن خون‌های مقدس حزب‌الله را باشکوه می‌بینم، چون از آغاز تا انجامش را دیده‌ام؛ هرگز حس شکست نداشته‌ام بلکه می‌گویم مقاومت نابودشدنی نیست. جهان به احترامش ایستاد و این روند ادامه دارد.






 

این خبر را به اشتراک بگذارید