
پدرخوانده
دنیای پر رمز و راز مافیا

پدرخوانده بهترین فیلم کارنامه فرانسیس فورد کوپولاست. والاترین دستاورد او بهعنوان کارگردان که دستکم 2فیلم درخشان (پدرخوانده ۲و مکالمه) و چندین فیلم قابل توجه دیگر (و اینک آخرالزمان، دراکولای برام استوکر و...) را در کارنامه دارد؛ کوپولایی که فیلمساز دهه 70بود و قافلهسالار نسلی که چهره هالیوود را تغییر داد. او کاپیتان الهامبخش تیم رفقا (مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ و برایان دی پالما) بود. در همه این سالها هر وقت صحبت پدرخوانده به میان آمده، بهدرستی از کوپولا بهعنوان خالق فیلم ستایش شده است، اما این همه داستان نیست. پدرخوانده از دل انبوهی تناقض و اختلافنظر ساخته شد؛ از دل اختلافات تمامنشدنی کوپولا و رابرت ایوانز، مدیر تولید پارامونت: «من و فرانسیس رکورد بینظیری زده بودیم. ما روی هیچچیزی توافق نداشتیم؛ از تدوین گرفته تا موسیقی و صدا.» (در هالیوود میمانم، از پدرخوانده تا محله چینیها؛ خاطرات رابرت ایوانز، انتشارات میان، ۱۳۹۹، صفحه۲۷۸)
پدرخوانده فیلمی بود که همه نشانههای اثری محکوم به شکست را به همراه داشت. دستمایه نویسندهای بازاری و شکستخورده (ماریو پوزو) در اختیار کارگردانی جوان و به لحاظ تجاری ناموفق (فرانسیس فورد کوپولا) قرار گرفت که مهمترین ستارهاش بازیگری بود که سالها همه اعتقاد داشتند دورهاش تمامشده (مارلون براندو). به اینها باید بازیگر جوانی را هم اضافه کرد که پارامونت تا لحظه آخر اعتقاد داشت؛ از او چیزی درنخواهد آمد (آل پاچینو)؛ فیلمی که با تنشهای فراوان در پشت صحنه ساخته شد. تصاویر تاریک فیلمبردارش، گوردون ویلیس همه را دیوانه کرده بود و کارگردانش هر لحظه منتظر شنیدن خبر اخراجش بود (کوپولا در حالی پلانهایش را میگرفت که الیا کازان پشت در استودیو بود تا کار را دست بگیرد.) اینکه از دل این همه دعوا و تنش و حاشیه چنین فیلمی بیرون آمده، در نوع خود جالب توجه است. درواقع سودآورترین محصول پارامونت در دهه 70میلادی، میتوانست یکی از بزرگترین شکستهای استودیو از کار درآید و اگر چنین نشد جز کوپولای جوان، باید سهمی ویژه هم برای رابرت ایوانز، مدیر تولید جاهطلب پارامونت قائل شد که نسخه کوتاه شده و محافظهکارانه کوپولا در تدوین اولی را رد کرد تا شاهد پدرخوانده باشکوه فعلی باشیم.
و اما داستان فیلم؛ پدرخوانده داستان خانواده کورلئونه را روایت میکند که در دهههای1940و 1950میلادی در نیویورک بهعنوان یک سازمان مافیایی قدرتمند فعالیت میکردند. دون ویتو کورلئونه (با بازی مارلون براندو) سرپرستی این خانواده را بر عهده دارد و پس از سوءقصدی که به جانش میشود، پسر ارشدش، مایکل کورلئونه (با بازی آلپاچینو)، بهتدریج وارد دنیای خطرناک مافیا میشود.
فیلم بهطور عمده بر 2محور اصلی تمرکز دارد؛ قدرت و وفاداری خانوادگی. این دو عنصر در زندگی شخصیتها بهطور متناوب با یکدیگر در تقابل هستند و داستان پیچیدهای از عشق، خیانت و انتقام را پیش میبرند. فرانسیس فورد کوپولا، کارگردان فیلم، یکی از مهمترین عواملی بود که سبب موفقیت این فیلم شد. کوپولا با استفاده از نورپردازی کم و فضای تاریک، فضایی غمانگیز و مرموز ایجاد کرد که بهخوبی با فضای دنیای مافیا همخوانی داشت. او توانست با استفاده از تکنیکهای فیلمبرداری نوآورانه و ایجاد یک فضای دراماتیک، مخاطب را به دنیای فیلم بکشد و آن را به یک اثر فراموشنشدنی تبدیل کند. همچنین، کوپولا از نماهای طولانی و حرکتهای آهسته دوربین در صحنههای مختلف استفاده کرد تا تماشاگران بهطور کامل با شخصیتها و احساساتشان ارتباط برقرار کنند. او از کادربندی دقیق برای نشان دادن تضادهای شخصیتی درون خانواده و جامعه استفاده کرد که به تأثیرگذاری بیشتر این فیلم ماندگار تاریخ سینمای جهان کمک کرد.