قصههای کهن

یکی از ملوک بیانصاف پارسایی را پرسید: از عبادتها کدام فاضلتراست، گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است، خوابش برده،به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آنچنان بد زندگانی، مرده به
گلستان سعدی