
مزارش محفل جوانان شد
خانواده شهید سجاد زبرجدی مهمان تلویزیون همشهری شدند

الناز عباسیان| روزنامهنگار
در هفته دفاعمقدس برنامه «جان ایران» در تلویزیون همشهری با موضوع روایت ایثار و ازخودگذشتگی مردمان این سرزمین، کار خود را آغاز کرده است. این برنامه در نهمین سالروز شهادت سجاد زبرجدی، از شهدای پرآوازه مدافع حرم، میزبان صفیه کمانی، مادر و فیروزه زبرجدی، خواهر این شهید بود؛ جوانی که مزارش به برکت روح بلند او محفل دلهای بیقرار بسیاری شده است. در ادامه بخشهایی از این گفتوگوی تلویزیونی را مرور کردهایم.
روایتی از دلدادگی مادری بیزبان
سخت است مادر باشی و وقت تعریف از جگرگوشهات کلمات یاریات ندهند. مگر جز مادر کسی هم هست که بتواند از لحظه قدکشیدن سجاد و مرد شدنش بگوید. همسرش ۳۱سال پیش از دنیا رفت و او ماند و ۳ طفل روزهای سخت بیپدری. با وجود مشکل در تکلم، این شیرزن با همان زبان بیزبانی دلتنگیهایش را برایمان با ایما و اشاره میگوید. مادری که هنوز هم بعد از ۹سال از رفتن سجادش هر صبح و شب، برایش لالایی میخواند و با اشک، گرد از چکمههای دلاورش میگیرد، اما حالا صفیه کمانی به داشتن چنین پسری افتخار و با زبان بیزبانی از او تعریف و تمجید میکند. فیروزه زبرجدی خواهر شهید بخشی از صحبتهای مادر که با زبان اشاره است را روایت میکند: «ما سالها ساکن محله خانیآبادنو بودیم و در سال پایانی زندگی سجاد، به محله جوانمرد قصاب نقل مکان کردیم. در این ایام مادرم مدام دلتنگ همسایههای قدیمیمان میشد. سجاد هرچند روز یکبار، مادرم را به خانیآبادنو میبرد تا روحیه او بهتر و شادتر شود. گرچه مادرم شرایط معمولی نداشت اما سجاد همهجوره با او سازگار و برایش احترام خاصی قائل بود.»
خداوند به سجاد عزت داد
در این برنامه تلویزیونی که مسعود نعمتی، جانباز و روایتگر دفاعمقدس هم حضور دارد و با اشاره به محبوبیت شهید سجاد زبرجدی در میان مردم میگوید: «در قرآن کریم خطاب به خداوند آمده است؛ َتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ. هر که را خواهی عزت میبخشی و هر که را خواهی خوار و بیمقدار میکنی. محبوب شدن این شهید هم فقط خواست خدا بوده و بس. افراد زیادی از محلههای دور و نزدیک با هر سلیقه و اعتقادی خودشان را به مزار این جوان میرسانند، چون اعتقاد قلبی دارند طبق وصیت خود شهید، او حاضر است و برای آنها دعا میکند. البته در گلزار شهدا و قطعه 50، شهدای گرانقدری هم هستند که حفظ یاد و خاطره این عزیزان هم بر همه ما واجب است.»
سجاد خیلی درد یتیمی کشید
سجاد وقتی تنها 2سال داشت پدرش را از دست داد و از همان کودکی همراه برادرش از هر فرصتی برای تأمین معاش خانواده استفاده میکرد. کارگری نهتنها برای او عار نبود بلکه با افتخار عرق جبین میریخت و نان حلال سر سفره خانوادهاش میآورد. در فعالیتهایی همچون نقاشی ساختمان و سرویس کولر گازی مهارت زیادی داشت. خواهرش با اشاره به این موضوع میگوید: «سجاد خیلی درد یتیمی کشید. با آنکه یک سال از من کوچکتر بود اما همیشه سعی میکرد جای خالی پدر را برای ما پر کند.» این شهید مدافع حرم، جوان بااستعدادی بود که تحصیلاتش را در رشته کارشناسی تربیت بدنی در دانشگاه ادامه داد و در رشتههای رزمی مهارت کمنظیری داشت. مظلومیت و محجوب بودنش زبانزد و نقل سخن دوستانش بود. خواهرش با اشاره به این نکته میگوید: «با غیرت، با حجب و حیا بود. خیلی به تیپ و ظاهرش نمیرسید. خواهرانه میگفتم کمی بهخودت برس! چرا همیشه اینقدر شلوار و کفشت خاکی است؟! اما او به این حرفها توجهی نداشت.»
بخشی از وصیتنامه شهید
اگر درد دل داشتید یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا میکنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود... نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمیگرداند. انسان اگر میخواهد به جایی برسد، با نماز شب میرسد. امامزمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم.