• چهار شنبه 2 مهر 1404
  • الأرْبِعَاء 1 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Sep 24
سه شنبه 1 مهر 1404
کد مطلب : 263616
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/BLN6Q
+
-

راز یک مادر شهید

لیلا شریف | روزنامه‌نگار

  نزدیک به 4‌دهه از جنگ گذشته است اما هنوز هم می‌توان بر ناگفته‌های آن سال‌ها نور انداخت و به صبر و شجاعت خانواده شهدا غبطه خورد. عبدالله و مجید طهماسب‌نژاد، 2‌شهیدی هستند که در فاصله کوتاهی از هم به شهادت رسیدند اما پیکر برادر بزرگ پس‌از سال‌ها شناسایی شد ولی پیکر برادر کوچک مفقودالاثر ماند. داستان شناسایی و بازگشت پیکر این دو شهید، روایتی از صبر و سکوت مادر و پدری است که بر غم شهادت فرزندانشان صبوری کردند. محمد طهماسب‌نژاد، برادر این دو شهید در مورد ماجرای شناسایی و بازگشت برادر بزرگش می‌گوید: « درست همان روزهایی که برادر بزرگ‌ترمان عبدالله در خط مقدم می‌جنگید، مجید هم راهی جبهه شده بود. برای پدر و مادر دشوار بود که 2فرزند بزرگشان همزمان در دل آتش باشند.» سال۱۳۶۵ خبر شهادت عبدالله، پسر بزرگ خانواده در شلمچه به خانواده رسید، اما او تا سال‌ها مفقودالجسد باقی ماند. کمی بعد، مجید نیز در ماموت عراق و در سال۱۳۶۶ به شهادت رسید، پیکر این برادر هم مفقودالاثر ماند.  نقطه اوج داستان این دو برادر شهید وقتی شروع شد که پیکر مجید سال‌ها بعد به خانه بازگشت، اما نه پلاکی داشت و نه جمجمه‌ای. همین باعث شد که پدر خانواده نتواند این پیکر را به عنوان پیکر فرزندش قبول کند: «همرزم‌های مجید به مادرم گفتند که اگر خانواده نپذیرد، پیکر در قطعه شهدای گمنام دفن می‌شود.چون همرزم‌های برادرم، تمام وسایل همراه با پیکر مجید را تأیید کرده بودند، ‌مادر در نهایت رضایت داد.» روز تشییع شهید مجید طهماسب‌نژاد، روایت غریبی دارد؛ مادر خانواده، دستان 2‌پسر کوچک خود را در دستانش گره می‌زند و راهی بهشت زهرا می‌شود و پاره‌تنش مجید را به خاک می‌سپارد. هنگام بازگشت به خانه با خود و فرزندانش عهد می‌کند که مبادا پدر خانواده با خبر شود: «این راز نزدیک به 3 سال بین ما چند نفر باقی ماند.» پس از 3سال، پیکر عبدالله با مدارک و پلاک شناسایی و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. در این لحظات اتفاقی رقم خورد که کسی فکرش را نمی‌کرد. این برادر شهید آن روز را اینگونه روایت می‌کند: «به طور اتفاقی مزار عبدالله تنها 4قبر جلوتر از مجید قرار گرفت. همان‌جا بود که پدرم با دیدن محل دفن 2 برادرم، پذیرفت که فرزند کوچکش نیز همان‌جا آرام گرفته است.»

این خبر را به اشتراک بگذارید