
کودککشی ؛ رسم بدنامهای روزگار
درباره کودکانی که مظلومانه در جنگهای تحمیلی توسط بعثیها و صهیونیستها جان باختند

فاطمه عسگرینیا | روزنامهنگار
بیمارستان کودکان بهرامی. 17فروردین سال 1367. ساعت 10 صبح. زمزمه همین 3 نشانه نزد پرسنل قدیمی و همسایههای بیمارستان کافی است تا لحظهای سکوت کنند، سری تکان دهند و این جمله را بگویند: «وحشیانهترین حمله به تهران بود. هنوز صدای جیغ مادران و تن بیجان و غرق در خون بچههای قد و نیم قدی که از زیر آوار بیرون میکشیدند جلوی چشمانمان هست.» انگار نه انگار که 37سال از آن روز تلخ گذشته است. وارد بیمارستان که میشویم روبهروی ورودی آن، تصویر7شهید بیمارستان درست مقابل زمین بازی کودکان خودنمایی میکند و در میان این شهدا چهره معصوم ایمان و علی بیش از هر چیز دیگری دل آدمی را ریش میکند. درست زیر این دیوار یادبود شهدا خانوادههایی به یاد عزیزانشان درختانی را در دل خاک سپردهاند. دیواری که بهنظر میرسد دیوار خاطرات بیمارستان است یا شاید هم حکم قصهگویی را دارد که برای همه قصه تلخ روز بمباران را روایت میکند.
من از جنگ میترسم!
زمین بازی کوچک بیمارستان پر از بچههایی است که مشغول بالا و پایین رفتن از سرسرهها و بازی کردن با وسایل بازی هستند. عباس از سیستان و بلوچستان آمده؛ سبزهگون و چشمدرشت. اینجا با چند رفیق همقدش مشغول بازی است. ساره هم درحالیکه چشمهای رنگی و صورت رنگ و رو پریده خبر از کسالتش میدهد همراه عروسک پارچهای خود روی تاب پلاستیکی آرام آرام بازی میکند. روی تاج سرسره پر از پسربچههای بازیگوش است. «ایلیا» میانهدار بازی است. بچهها را رهبری میکند که از خروجی سرسره پایین بروند. نگاه ایلیا لحظهای در نگاههای سرد و بیروح ایمان روی دیوار بیمارستان خشک میشود: «این بچه کیه؟» مادربزرگ که از اهالی همین محله است خوب قصه این بچهها را میداند: «این بچهها در جنگ و بمباران سال 67در همین بیمارستان شهید شدند.» لبخند ایلیا از صورتش میپرد: «مثل جنگ چند وقت پیش؟» مادربزرگ سرش را تکان میدهد و میگوید مثل جنگ چند وقت پیش. ایلیا باز به عکس بچهها خیره میشود و این بار با صدایی توأم با ترس میپرسد: «اگر جنگ شود باز هم این بیمارستان را میزنند؟» مادربزرگ سکوت میکند. دلش نمیخواهد دل پسرک را خالی کند. ولی ایلیا باز میگوید: «من از جنگ میترسم». این بار صدای بچههای وحشتزده سال 67 در سر مادربزرگ میپیچد: «مامان من میترسم!» و صدای فریادهای مادرانی که زیر آوار مهدکودک بیمارستان دنبال بچههایشان میگشتند و فریاد میزدند «تو رو خدا فقط یکبار دیگر صدایم کن مادر!» او به خوبی به یاد دارد همه محله دواندوان خود را به بیمارستان رسانده بودند برای کمک به بچهها و خانوادههایشان و در آغوش هر کدام طفلی بیگناه غرق در خون دیده میشد.
34کودک شهید در جنگ 12روزه
در طول 8سال جنگ تحمیلی ایران حدود 2هزار کودک بیگناه در اقصی نقاط این کشور جان خود را در حملات هوایی دشمن از دست دادند؛ بچههایی که هم نامشان در میان شهدای بمبارانهای مهیب است و هم در میان شهدای حملات شیمیایی! اما این پایان کودککشی در ایران نبود. در همین جنگ 12روزهای که پشت سرگذاشتیم هم دوباره شاهد به خاک و خون غلتیدن بچههای بیگناه این سرزمین بودیم؛ 34کودکی که آرزوهایشان را فرصت نکرده بودند به کسی بگویند؛ «طهبهروزی» و «علیسانجباری» 2کودک 6سالهای که تازه قرار بود پاییز امسال لذت شیرین مدرسه رفتن را تجربه کنند. وقتی پرونده کودکان شهید جنگ 12روزه را ورق میزنیم میبینیم تنها 13نفر از این بچهها در مقطع پیش دبستانی و ابتدایی بودند و باقیشان دخترکان و پسرکانی بودند که صدای خنده و شادیشان بهوقت زنگ تفریح مدارس متوسطه اول طنینانداز میشد.
کودکان بیگناه غزه
بعد از 37سال از حادثه بیمارستان کودکان بهرامی، کودککشی در جنگهای تحمیلی هنوز ادامه دارد. فرقی نمیکند در این جنگها بچههای ایران به شهادت برسند یا بچههای غزه! بچههایی که زیر سکوت جوامع بینالمللی هر روز جان میدهند بدون اینکه غاصبان و زیادهخواهان جهانی تفاوتی میان آنها و بزرگسالان قائل شوند. سازمان بینالمللی «کودکان را نجات دهید» درگزارش خود آورده است که تعداد کودکان شهید نوار غزه در طول نزدیک به ۲۳ماه جنگ رژیم صهیونیستی علیه زنان و کودکان در این منطقه، از ۲۰ هزار نفر فراتر رفته است و این بدان معناست که حداقل یک کودک فلسطینی در هر ساعت جان خود را از دست داده است. این سازمان با استناد به آخرین دادههای دفتر اطلاعرسانی دولت فلسطین در نوار غزه گزارش داده از اکتبر ۲۰۲۳ (مهر ۱۴۰۲) تاکنون حداقل ۲۰ هزار کودک یا حدود ۲ درصد از کل کودکان نوار غزه به شهادت رسیدهاند. همچنین براساس اعلام وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه، حداقل ۴۲ هزار و 11 کودک در طول جنگ زخمی شدهاند و «کنوانسیون حقوق افراد دارای ناتوانی» سازمان ملل نیز اعلام کرده است حداقل ۲۱ هزار کودک فلسطینی بهطور دائم معلول شدهاند و این درحالی است که هزاران نفر دیگر از آنها همچنان مفقود هستند یا گمان میرود که زیر آوار دفن شده باشند. براساس این آمار و ارقام که نیمه شهریورماه امسال اعلام شده حداقل 135کودک فقط بر اثر گرسنگی جان خود را از دست دادهاند.