• شنبه 15 شهریور 1404
  • السَّبْت 13 ربیع الاول 1447
  • 2025 Sep 06
پنج شنبه 13 شهریور 1404
کد مطلب : 262497
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/rRRWL
+
-

زن جوان یک سال پس از ازدواج شوهرش را به قتل رساند

پیامک اشتباهی، راز جنایت عروس را فاش کرد

گزارش
پیامک اشتباهی، راز جنایت عروس را فاش کرد

الهه فراهانی | روزنامه‌نگار

راز قتل تازه داماد که جسدش در بیابان‌های اطراف تهران پیدا شده بود، زمانی فاش شد که تازه عروس، پیام اشتباهی در گروه خانوادگی همسرش فرستاد و خودش را لو داد.به گزارش همشهری، چندی قبل گزارش ناپدید شدن مردی جوان به نام مهران به پلیس پایتخت اعلام شد. همسرش می‌گفت که مهران آخرین بار برای رفتن به محل کارش، خانه را ترک کرده و دیگر برنگشته است. از همان زمان نام مرد جوان در فهرست افراد ناپدید شده قرار گرفت تا اینکه 3روز بعد اتفاق عجیبی رقم خورد.

پیام عجیب
«جسد مهران رو‌کجا مخفی کردی، حواست بود کسی اون اطراف نباشه؟ مبادا لو بریم؟»  این پیام عجیبی بود که همسر مهران چند روز بعد از ناپدید شدن او به اشتباه در گروه خانوادگی‌شان فرستاد. هر چند فورا متوجه اشتباهش شد و پیام را پاک کرد اما یکی از اعضای گروه واتساپی، پیام را دید و همین باعث رو شدن دست عروس جوان شد. این زن دستگیر شد و در بازجویی‌ها اعتراف کرد که همسرش را به قتل رسانده و با کمک یک دوست قدیمی، جسدش را به اطراف تهران برده و در منطقه‌ای بیابانی رها کرده است. با اعتراف این زن، همدست وی نیز دستگیر شد و با اعترافات او، جسد مهران در بیابان‌های اطراف تهران کشف شد و به پزشکی قانونی انتقال یافت. متهمان این پرونده به دستور بازپرس جنایی تهران، در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته‌اند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.‌

قاتل حواس‌پرت
تازه عروس متولد سال 72است و لیسانس روانشناسی دارد. می‌گوید که حواس‌پرتی کار دستش داده، در غیراین‌صورت امکان نداشت راز جنایتش فاش شود. گفت‌‌وگو با او را بخوانید.

در ابتدا بگو انگیزه‌ات از قتل شوهرت چه بود؟ آن هم درحالی‌که فقط یک سال از ازدواج‌تان گذشته بود.
او مرا فریب داد و به همین دلیل از وی متنفر شدم.
چطور فریبت داد؟
وقتی با مهران آشنا شدم، به من گفت که در کانادا درس خوانده و مدرکش را از آنجا گرفته است. من هم اعتماد کردم اما بعد از ازدواج متوجه شدم که اصلا دانشگاه نرفته است. او یک کارمند معمولی بود، درحالی‌که من تصور می‌کردم مدیرعامل شرکت است.
یعنی فقط به‌خاطر اینکه تصور می‌کردی مدیرعامل است با او ازدواج کردی؟
سکوت.
مگر قبل از ازدواج تحقیق نکردی؟
نه. کاملا به او اعتماد کردم و برای همین درباره‌اش پرس‌و‌جو نکردم. من در یک خانواده نسبتا پولدار بزرگ شده‌ام و فکر می‌کنم مهران از ترس اینکه به او جواب منفی بدهم، حقیقت را به من نگفته بود.
چند وقت با او زندگی کردی؟
یک سال.
به خاطر اینکه درباره‌او اشتباه برداشت کرده بودی، تصمیم به قتل او گرفتی؟
از روزی که متوجه دروغ‌هایش شدم، از او متنفر شدم و حس می‌کردم فقط با کشتن او آرام می‌گیرم. برای اجرای این سناریو، قرص سیانور تهیه کردم. روز حادثه به من گفت که معده‌اش درد می‌کند. من هم سیانور را داخل کپسول قرار دادم و مهران با تصور اینکه قرص معده است، آن را خورد. بعد هم به یکی از دوستان قدیمی‌ام به نام نیما زنگ زدم. او هم دانشگاهی‌ام بود. خیلی به او اعتماد داشتم. برایش تعریف کردم که چه اتفاقی افتاده است. او هم خودش را رساند و جسد مهران را با خودش برد که در بیابان‌های اطراف تهران مخفی کند. بعد از قتل همسرم، نتوانستم بخوابم. 3شب بود که نخوابیده بودم و اصلا حالم خوب نبود. خواستم مطمئن شوم که مهران جسد را مخفی کرده است اما به اشتباه پیام را در گروه خانواده همسرم در واتساپ فرستادم. هرچند فورا پیامم را پاک کردم اما دیگر کار از کار گذشته بود.
چرا به جای گرفتن جان همسرت، درخواست طلاق ندادی؟ 
اشتباه کردم. من خودم را بازنده می‌دیدم و دلم می‌خواست از مهران انتقام بگیرم اما اشتباه کردم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید