
آدمهایی با نیمکرهجنوبی و شمالی!

سیدسروش طباطباییپور
در روزهای پایانی هفته گذشته، در شرق استرالیا برف آمد؛ آن هم برفی بیسابقه! آنقدر زیاد که همهجا سفیدپوش شد و کانگوروها مجبور شدند بهدنبال سرپناهی گرم بگردند و مردم در ایالتهایی مثل نیوساوتولز، دمای وسایل گرمایش خود را زیاد کردند تا بلکه کمی گرم شوند. البته این یک روی سکه کره زمین است که همان نیمکرهجنوبی است!
اما در سمت دیگر ماجرا که ما هستیم، ماجرا برعکس است. در همین روزهای پایانی هفته گذشته، 4 شهر اهواز، امیدیه، مسجدسلیمان و آبادان که در نیمکرهشمالی زمین قرار دارند، در فهرست 10شهر گرم جهان قرار گرفتند و زمین در این شهرها آنقدر داغ شد که گاومیشهای بختبرگشته، مجبور شدند دنبال سایهساری برای خود بگردند تا پخته نشوند.
القصه، ماجرای نیمکرهجنوبی و شمالی زمین را گفتم تا به مشهدیعباس، شاطر محل خودمان برسم. پریروز صبح وقتی در صف یکدانهایها ایستاده بودم، مشهدیعباس آنقدر مهربان و رئوف بود که نگو؛ حتی نان را از دم تنور بهسوی مشتری پرت نمیکرد تا خدای نکرده به کسی بر نخورد و بیاحترامی نشود! وقتی کارت میکشید، کلی قابلنداره و مهمان باش میگفت و اگر کسی نایلون میخواست، کلی نصیحتش میکرد که پس محیطزیست چه میشود؟ و با چشم و ابرو و ناز و کرشمه، کیسههای پارچهای را نشان میداد.
اما دیروز مشهدیعباس، انگار نیمکرهشمالیاش فعال بود؛ گرم، داغ، قرمز، خشمگین، عصبانی! وقتی عصر در صف یکدانهایها ایستاده بودم، چنان نان سنگک بختبرگشته را از دم تنور محکم و غافلگیرکننده به سویم پرت کرد که نزدیک بود همه جانم، نانی شود و در زمان حساب و کتاب، دستور داد که خودت کارت بکش و کیسههای پلاستیکی را آنقدر دم دست گذاشته بود که گویی، از ابتدای خلقت، هیچ کیسه پارچهای کشف نشده است. خلاصه انگار آدمها هم میتوانند در یک روز، عین کره زمین، نیمکرهجنوبی و شمالی داشته باشند و در یک لحظه، زمستان باشند و مهربان و در لحظهای دیگر تابستان باشند و خشمگین! بهنظرم باید اهالی محل، مشهدیعباس را درک کنند و نه فقط خنکی روزهای مهربانش را بهخاطر بسپرند و نه داغی خشمهایش را خیلی جدی بگیرند. مشهدیعباس هم مثل کره زمین میتواند در یک لحظه، هم مهربان باشد و هم خشمگین و او را باید با همین ویژگیهایش دوست داشت و البته امیدوار بود بیشترین فصل مشهدیعباس، همان لحظههای بهارانه و معتدلش باشد.