
توت سیاه بهجای شاهتوت سیاه

سیدسروش طباطباییپور
سلام بر میوههای رنگارنگ تابستانی! اگر از احوال من جویا میشوید، ملالی ندارم جز دوری شما؛ من خوشسلیقه تا شما را ردیف به ردیف در میوه فروشهامیبینم، دلم میرود و آرزوی دعوت شما را برای حضور در منزل محقر خود در ذهن میپرورانم، اما چه کنم که قصه دل، روزبهروز با قصه جیب ناهماهنگتر میشود.
القصه، چند روز پیش، همسرجان، در دل همین روزهای گرم آخر تیر، هوس میوه بهتر از جان، شاه شاهان، شاهتوت سیاهپوش را کرد. به روال معمول، از انواع مسیرهای پیچش بهرهمند شدم و تلاش کردم تا شاید فراموشی حاصل شود و یا لااقل یکی دو هفتهای از خیر نوبرانه این میوه آبدار و کمیاب بگذرد و قیمتش اندکاندک، همسان با قد و قواره جیب ما کارمندها شود که نشد. حتی قیمت شاهتوت گرامی با سخنان پرتوپلای ترامپ و یا نوسانات قیمت طلا و تتر و بیتکوین هم تغییر نکرد و یک کلام، عدد ۶۰۰ را نشان میداد. البته روزی عدد روی تابلوی بالای سر شاهتوتها، از ۶۰۰ به ۳۰۰ تغییر کرد و مرا با شادی و شور، به مغازه اکبرآقا کشاند که یکهو فهمیدم رکب خوردهام و اکبرآقا از ترفند بیرحمانه میوهفروشان برای جذب مشتری استفاده کرده و عبارت «نیمکیلو» را ریز، کنار ۳۰۰ نوشته که البته ترفند بیمزه و ملالآوری است.
تا اینکه بالأخره فشارهای خانواده و البته نگرانی اینکه نکند فصل این میوه فصلی به پایان برسد، بر من اثر کرد و مرا بر آن داشت تا برای عرض ارادت، خدمت اکبرآقا برسم. اکبرآقای مهربان، وقتی صدای لرزان مرا شنید، برای رسیدن به سطل شاهتوت چهار گزینه پیش پایم گذاشت. الف) نخر؛ چون شاهتوت برای آنزیمهای کبد ضرر دارد. ب) بخر، اما نیمکیلو ج) بخر، اما سطلی را که ارزانتر است؛ چون رویش سالم است و زیرش کپکی! د) بخر؛ اما میوهای مشابه!
گزینه دال، برایم جذابتر بود و اکبرآقا، توتهای سیاهش را پیشنهاد داد که همقیافه با شاهتوتاند؛ اما نه آن آب و مزه را دارند و نه آن قیمت نجومی را!
خلاصه، با سطلی پر از توت سیاه به طرف خانه میروم و امیدوارم خانواده محترم، بیش از توجه به تفاوتها، به شباهتهای این دو نعمت الهی بنگرند و لااقل امسال را با توت سیاه سر کنند که از ستون امسال به ستون سال بعد فرج است!