
بمباران هنگام پخش برنامه کودک

در بمباران دهه 60 تهران امدادگران هلالاحمر به گروههای مختلفی تقسیم شده بودند و مناطق مختلف را پوشش میدادند، ولی بعضی از بمبارانها چنان میزان تخریب بالایی داشت که همه گروهها بسیج میشدند و به محل میرفتند. بمباران خیابان شهرستانی از آن دست بود.
وقتی رسیدیم آوار شکل عجیبی داشت. انگار خانهها برعکس شده بودند. تکههای گوشت تن هموطنان را از زیر آوار بیرون میآوردیم و زار زار گریه میکردیم. بمباران بازار خیابان پامنار هم دستکمی از آن نداشت. تخریب به حدی بالا بود که مجبور شدیم با لودر چند ساختمان را آواربرداری کنیم تا به محل اصلی فاجعه برسیم. خوشبختانه توانستیم تعداد زیادی را نجات بدهیم.
همان موقعها بود که بمباران محله وحیدیه اتفاق افتاد. ساعت 2بعدازظهر بود و ما میدانستیم موقع برنامه کودک است و خیلیها پای تلویزیون نشستهاند. یک ساختمان چهارطبقه تخریب شده بود. رفیقم صابر سائیلپور یک بچه را نجات داده بود و در مورد بقیه اعضای خانوادهاش پرسوجو میکرد.
پسر بچه ما را به طرف اتاق نشیمن راهنمایی کرد. آواربرداری را شروع کردیم و به تلویزیون رسیدیم. میدانستیم 4یا5 نفر دیگر پای تلویزیون بودهاند. با دست خالی شروع به کندن آن منطقه کردیم. دستهایمان خون افتاده بود، هر بار از روزن کوچکی صدا میزدیم و وقتی جواب میشنیدیم امیدوارتر میشدیم و دیگر زخم دستهایمان را فراموش کرده بودیم.
در نهایت، توانستیم هر 4نفر را سالم از زیر آوار بیرون بیاوریم.
* خاطرهای از امدادگر علی جیروند