
فرصتی تاریخی برای نهاد جایگزین آژانس انرژی اتمی

محسن فاتحیزاده؛ کارشناس اقتصادی
نگاهی به تاریخچه نهادهای بینالمللی در دنیا نشان میدهد بسیاری از آنها پس از بروز بحرانها و جنگهای بزرگ بینالمللی ایجاد شدهاند.
برای مثال، سازمان ملل متحد که هماکنون تمام کشورهای مستقل عضو آن هستند، پس از پایان جنگ جهانی دوم با هدف جلوگیری از جنگ در آینده، در سال ۱۹۴۵ و با عضویت اولیه ۵۱کشور، جایگزین جامعه ملل شد. سازمان و روال حاکم بر فعالیت آن، نشان از شرایط جهانی پس از جنگ دوم دارد.
علت اصلی این امر هم این است که اقتضائات حاکم بر امور بینالملل قبل و بعد از بروز جنگ بهگونهای است که اولا سازوکارهای پیشین تضمینکننده ثبات بینالملل یا تامینکننده حقوق بینالمللی کشورها نبوده و ثانیا واقعیتهای ظاهرشده پس از جنگ که معمولا منجر به سربرآوردن قدرتهای جدید و تضعیف بلوکهای قبلی قدرت است، منجر به نوشتن قانون جدید با لحاظ حقوق بیشتر برای قدرتهای جدید میشود.
درخصوص آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز جهان بهویژه کشورهای غیرمنتفع از سازوکار آن و بهخصوص بعد از بحران مشروعیتی که در پرونده ایران با آن مواجه شده، فرصتی تاریخی برای تجدیدنظر در ساختار آن است.
پاسخ روز گذشته وزیر امور خارجه روسیه به درخواست گروسی برای ارائه اطلاعات محل نگهداری ذخایر اورانیوم غنی شده در ایران را بخوانید:
«آقای گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که میتوانست پیش از این گزارش واضحتری بنویسد، اکنون از ایران میخواهد که فورا به آژانس دسترسی به تأسیسات هستهای را بدهد تا مطمئن شود اورانیوم غنیشده ایران کجاست و ببیند که آنجا چه اتفاقی میافتد، ما به آنجا حمله کردیم، اما چیزی پیدا نکردیم، شما آن را جایی پنهان کردهاید، لطفا به ما نشان دهید که کجا هستند. خب، این ماهیت مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
لاوروف با طرح این پرسش که آیا تضمینی وجود دارد که دوباره اطلاعات مربوط به مکان نگهداری اورانیوم غنیشده ایران نشت نکند؟ چنین پاسخ داد: خیر، من هیچ تضمینی نمیبینم.
وی تصریح کرد: غرب بهطور جدی بر دبیرخانههای سازمانهای بینالمللی تأثیر میگذارد و تا حدی آنها را «خصوصیسازی» کرده است؛ زیرا کارمندان غربی دبیرخانههای ساختارهای بینالمللی، ازجمله سازمان ملل، از الزام بیطرفی و ممنوعیت دریافت دستورالعمل از هر دولتی پیروی نمیکنند.»
این فقط نمونهای است از اظهارنظرهایی که سطح این سازمان، مدیرکل و کارمندان غربی آن را بهعنوان ابزار و حتی جاسوس دولتهای غربی نشان میدهد.
این میزان سوءاستفاده عیان از یک نهاد بینالمللی بهویژه در زمینهچینی و تامین بانک اهداف برای حمله به کشوری که تمام قواعد آن سازمان را رعایت کرده و فراتر از آن سالها بهصورت داوطلبانه بازرسیهایی فراتر از تعهدات قانونی پذیرفته، برای اثبات بیاعتباری آن در اذهان بسیاری از کشورها کافی است ولو اینکه جسارت بیان آن را نداشته باشند.
خب در این شرایط راهکار پیشروی ایران چه میتواند باشد؟
آیا باید مجددا به یک سازمان پر از جاسوس اعتماد کند و اطلاعات محرمانه ذیقیمتی مثل مکانها و شرایط غنیسازی و اطلاعات دانشمندان خود را در اختیار آنها قرار دهد تا در حمله بعدی بتوانند با دقت و قدرت بیشتری آنها را تخریب یا دانشمندان بیشتری را ناجوانمردانه شهید کنند؟ طبیعتا این فرض برای هیچ ایرانی وطندوستی پذیرفته نیست و انتظار اصلاح رفتار توسط آژانس هم خیالی است خام؛ چراکه اساسا کارکرد اصلی بسیاری از نهادهای بینالمللی حفظ منافع ایجادکنندگان آنهاست ولو به هزینه زیر پا گذاشتن قواعد این سازمانها یا حتی سایر حقوق بینالملل.
اساسا کارکرد فعلی آژانس ارائه خدمات به کشورهای دوست قدرتهای عمدتا غربی، چشمپوشی و حتی حمایت از فعالیتهای رژیم صهیونیستی و ایجاد محدودیت جدی در مقابل کشورهای مستقل نظیر ایران است و لذا انتظار کارکردی مستقل و عادلانه از این سازمان بسیار دور از دسترس است.
راهکار دوم این است که ایران با خروج از NPT ورود تمام بازرسان آژانس را ممنوع و تمام ابزارهای نظارتی آن را از تأسیسات هستهای ایران خارج کند. اگرچه این روش در کوتاهمدت به دلایل جدی امنیتی کاملا توصیه میشود، ولی در میانمدت و بلندمدت ایران را که طی سالهای گذشته هزینه بسیار زیادی کرده تا ضمن حفظ حقوق هستهای، خود را بهعنوان یک بازیگر قانونمند در عرصه بینالملل حفظ کند، دچار انزوا خواهد کرد. پیشنهاد جایگزین 2گزینه فوق بهخصوص در فرصت پیش آمده بعد از جنگ اخیر که اعتبار آژانس تا حدود زیادی بهویژه در چشم کشورهای غیرغربی زیر سؤال رفته، در 2گام قابل ارائه است:
در گام اول ایران میتواند با رعایت تحفظاتی بهصورت داوطلبانه و با رعایت پروتکلهای محرمانگی از کشورهایی مثل چین، روسیه و سایر کشورهای مستقل، بازرسانی را برای نظارت بر فعالیتهای هستهای خود دعوت کند.
در گام دوم پیشنهاد تشکیل یک آژانس بینالمللی اتمی مستقل ذیل سازوکار بریکس ارائه کند. اگرچه قطعا تاسیس چنین نهادی چندان کار سادهای نخواهد بود، ولی به دلایل زیر احتمال پذیرش آن بیش از هر زمان دیگری است:
ابزارهای قدرت غرب برای تحمیل اراده بر ایران جهت به صفر رساندن غنیسازی، پس از سالها تحریم و نهایتا تحمیل یک جنگ همهجانبه عملا به انتها رسیده است؛ لذا دست آنها برای کنترل ایران کاملا خالی است؛ بنابراین ارائه سازوکاری که گونهای از نظارت بر فعالیتهای هستهای ایران را تضمین کند از بینظارتی کامل برای قدرتهای غربی مطلوبتر است. نکته اساسی اینکه قدرتهای غربی و شرقی در عدمدستیابی کشورهای جدید به سلاح هستهای دارای منافع مشترک هستند؛ لذا این پیشنهاد میتواند برای کشورهای غربی تا حدود زیادی اطمینانآفرین باشد.
قدرتهای شرقی در تقسیم کار جدید بینالمللی بهدنبال مولفههای جدید قدرت برای به چالش کشیدن هژمونی غرب در ابعاد مختلف هستند که طبیعتا این پیشنهاد میتواند خلق یک مولفه قدرت جدید برای آنها باشد؛ لذا طبیعتا استقبال آنها از این پیشنهاد بسیار محتمل خواهد بود. با شکلگیری این سازمان مستقل جدید، تحول قابلتوجهی در نقش کشورها در دوره پساجنگ با محوریت و ابتکار عمل ایران بهوجود خواهد آمد که ضمن حفظ ایران بهعنوان یک بازیگر قانونمند در عرصه بینالملل، قطعا به اعتبار ایران نیز بهعنوان یک بازیگر قاعدهگذار خواهد افزود. جدیت در ارائه این پیشنهاد و پیگری آن مستلزم رسیدن به این سطح از اعتماد به نفس است که اولا برنده قطعی این جنگ ایران بوده است، ثانیا ایران این جنگ را ابتدا در مقابل رژیم صهیونیستی به نمایندگی از یک یا چند ابرقدرت و در انتها بهصورت مستقیم در مقابل خود آمریکا بهعنوان قدرت مسلط جهان برده است؛ لذا اطلاق عنوان ابرقدرت به ایران پس از این پیروزی به هیچ عنوان ادعای گزافی نیست و ثالثا نکته پایانی اینکه قواعد دوره پساجنگ را ابرقدرتهای پیروز مینویسند؛ لذا این حق مسلم و البته در توان ایران پساجنگ است که تشکیل یک سازمان بینالمللی مستقل انرژی هستهای را مطالبه کند.
شرط لازم آن، این است که دستگاه سیاست خارجی ما به اعتماد به نفس لازم و باور قطعی قدرت ایران پساجنگ برسد.