
ایران جان!

فاطمه عسگرنیا-روزنامهنگار
جنگ 12روزه رژیم جنایتکار اسرائیل علیه ایران یادگاریهای دلخراش زیادی به جا گذاشت؛ از ساختمانهای ویرانشده تا شهدای غیرنظامی که قربانی زیادهخواهی دشمنان شدند. در میانه پلازای شهری میدان هفتمتیر در کنار تمام اسناد جنایات جنگ 12روزه رژیم صهیونیستی، آمبولانس سوخته هلال احمر بهعنوان یک نماد تاریخی توجه شهروندان را بهصورت ویژه به خود جلب میکند. رنگش دیگر سفید نیست. نه از آرم سرخرنگ هلالاحمر روی بدنهاش چیزی به جا مانده نه از بیسیم ،صندلی، فرمان و شیشه. کاملا سوخته است؛ آنهم زیر بار آتش دشمنانی که به رنگ سفیدش توجهینداشتند.قصه سرخ و سفیدپوشانی که طبق قوانین بینالمللی باید از هرگونه تجاوز و خطر در طول جنگها مصون باشند اما در این جنگ انگار قوانین هم دیگر برای دشمن مفهومی نداشت. دور تا دور آمبولانس را که میگردیم، از هر گوشهاش قصه آخرین ماموریت روایت میشود؛ آخرین ماموریت مجتبی ملکی و امیرحسن جمشیدپور 2امدادگر دهههفتادی که هنوز رفقای امدادگرشان رفتنشان را باور ندارند؛ روز 26خرداد؛ چهارمین روز جنگ. مجتبی و امیرحسن همراه با دوستان امدادگرشان مشغول امدادرسانی به مردم آسیبدیده از حملات جنگی رژیم صهیونیستی بودند؛ آنهم زیر آتشبار دشمن. دوستان امدادگرشان وقتی قصه آنروز را روایت میکنند از رشادتهای این دو جوان دهههفتادی میگویند؛ از سر نترسشان و رشادتهایی که در این جنگ نشان دادند: «فقط به یک چیز فکر میکردند؛ نجات جان مردم.» حالا آمبولانسی که این دو در آن بودند و بیرحمانه مورد حملات دشمن قرار گرفت، بهعنوان نماد ایستادگی، جوانمردی و سند جنایت اسرائیل در میدان هفتمتیر قرار گرفته و هر روز توسط مردم قدردان گلباران میشود؛ آمبولانسی که به جای آرم هلال سرخرنگ، روی تن سوختهاش نوشتهاند ایران جان!