مریم محمدی
اهل تهرانم! روزگارم؟ چند روزی جنگی بود، جنگ درست در وسط شهر من تهران جاری شد و من در میان هجوم تمام اتفاقاتی که به واسطه سنم، برای نخستینبار تجربهشان کردم، بیشتر از همیشه به شهرم تهران میاندیشم. در تمام این سالها، تهران همیشه در جایگاه متهم بوده. کلانشهری که بهخاطر پایتختبودنش، سالها با آغوش باز، پذیرای مهاجران بوده. آلودگی، ترافیک، شلوغی، تغییر بافت سنتی، مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و معماری و... را به جان خریده و روز به روز، کش آمده و طول و عرضش را بیشتر کرده تا برای ساکنان جدیدش جا باز کند. اما در این میان، تعدادی از همان افرادی که به شوق زندگی در تهران، به این شهر قدم گذاشتند و ماندنی شدند، همیشه از همان شلوغی و ترافیک و آلودگی و وسعتش گلایه کردند و با نامهربانی، پشت سرش حرف راه انداختند و بیدروپیکر، بدقواره، هزاررنگ، شلوغ و آلوده خطابش کردند. اما همچنان آغوشش با مهربانی به روی همه باز بود. تا همین یک هفته پیش که دست روزگار چرخید و چرخید و شهر من تهران، یکشبه به خط مقدم جنگ با خبیثترین دشمن بشریت بدل شد. تهران دوستداشتنی من که روزها و شبهایش یکی بود و ترافیک نیمههای شبش، دست کمی از طول روز نداشت، خلوتشد و برخی ازکسانی که روزی به تهران آمده بودند، حالا داشتند یک به یک به شهرهایشان، یعنی به مأمنشان بازمیگشتند، اما تهران، مثل همیشه باز هم پابرجا مانده و آغوشش همچنان باز است. و من و مایی که در تهران ماندیم، نه اینکه جایی برای رفتن نداشتیم، نه! که یقین داریم اگر اراده میکردیم، تکتک شهرهای ایران، با آغوش باز و روی گشاده و مهر بیاندازه، پذیرای ما میشدند. اما ما توی تهران ماندیم. ماندیم چون نمیتوانستیم جای دیگری برویم.
چون اینجا همیشه مأمن ما بوده و هست و خواهد بود. حتی اگر صدای تقابل پدافند با ریزپرنده و درشتپرنده و هر چیز دیگری، خانههایمان را بلرزاند، باز هم دلهایمان قرص است و نمیلرزد. چون توی پناهگاه امنمان هستیم. ما در کنار تهران میمانیم تا همیشه عشق و آرامش و شادی، در اتوبانها، خیابانها و کوچهپسکوچههایش جاری باشد.
چهار شنبه 4 تیر 1404
کد مطلب :
257769
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/OyYPG
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved