آنقدر ماجرا دردناک است که تا مدتها تلخی آن آزاردهنده است. دختر معصومی که در چنگال هرزگی و شرارت گرفتار میشود و اينچنین نه فقط یک خانواده، بلکه یک شهر و کشور را داغدیده و غمزده میکند.
اما چند نکته که نباید از کنار آن ساده گذشت:
یکم. کفتارها و لاشخورهای سیاسی حق ندارند لابه کنند. از روز اول تلاش کردند ماجرا را مثل همیشه به حجاب ربط دهند که هو شدند. جلوتر تلاش کردند ماجرا را به دوگانه ایراني- افغانستانی بکشند که موفق نشدند. بعد گفتند مقتول را به حکم گرایش سیاسیاش کشتند که محل نگرفتند. حالا دست و پا میزنند که قاتل در فلان نهاد شاغل بوده یا گرایش چنان و چنین داشته است که باز هم بیآبرو میشوند. مردم شماها را شناختهاند. دور شوید که سراسر خباثتید.
دوم. آنها که علیه قصاص صف میکشیدند امروز زبان به کام گرفتهاند. نه از شعار «نه به اعدام»شان خبری هست و نه گزافهگويیهای حقوقبشری. حق دارند لب گزیده و لکنت بگیرند. اینها نیز خواسته یا ناخواسته در چنین فجایعی سهم دارند. این واماندگی ثمره ایستادن مقابل حکم خداست.
امیدواریم در جاهای دیگر هم درس بگیریم.
سوم. حادثه تلخ است ولو یک مورد آن. این روزها مردم ما از دست بهدست شدن اینگونه اخبار روحشان آزرده است. متأسفانه هیچ قانون مشخصی نیز در انتشار و حدود و ثغور این اخبار وجود ندارد. فیلم دردناک جنازه مقتول هم منتشر شد و یک نفر نیست بپرسد چرا؟ و چگونه؟ و به چه حقی؟ خبر کشتهشدن مقتول را هم باید یک خبرنگار به خانواده داغدیده بدهد! جزئیات بازجويی از قاتل هم باید منتشر شود! زشت نیست؟ همه جای دنیا انتشار چنین اخباری قاعدهمند است و حساب و کتاب دارد. خلاصه اینکه فکری برای روح و روان مردم کنیم.
چهارم. ماجرا سیاسی نیست، اما مسئولان امنیتی و انتظامی تماشا کنند که خناسان نشسته در کمین روح و روان ملت، چه کرهای از این حادثه تلخ میگیرند. سخن بر سر این است که فتنه آینده قطعا فتنه اوباش خواهد بود. وقتی آمریکاییها و صهیونیستها در بینقابترین حالت اهریمنیشان جلو آمدند، یقین بدانید عوامل داخلیشان، پستترین جاهلها یعنی اراذل و اوباش خواهند بود. از امروز فکر کنیم.
چند نکته درباره حادثه تلخ الهه حسیننژاد
در همینه زمینه :