
بونژور، مسیو تتوآرتیست

16ساعت گذشته و تازه کمی از طرح هایپررئال که نمایی از شخصیتی دارد، روی پای مشتری نقش بسته. تتوآرتیست گاهی از نزدیک، نگاه به کاغذ طرح، گاهی از دور، چشم به بوم نقاشی خود یا همان پای موتراشیده مشتری میاندازد. جدی است و عادت دارد با بهکار بردن اصطلاحات دهانپرکن فرنگی از نئوترادیشنال تا واترکالر کارش را رسمیت ببخشد. نشان به آن نشان که در کپشن یکی از پستهای تبلیغاتیاش نوشته: «اونقدر رئاله که فکر میکنی عکسه، ولی این یه اثر هنریه؛ مثل تابلوی میلیارد دلاری «بونژور (سلام) موسیو که شاهکاری از گوستاوکوربه فرانسوی و پیشروی رئالیسم در نقاشیه.» تتوزنی به ساق و مچ پای مشتری که میرسددرد قوت میگیرد: «تو رو خدا بیحسی رو شارژ کن.» تتوآرتیستِ جدی، بیاعتنا درمیآید:«الان بیحسی بزنم پذیرش رنگ میاد پایین. بعد میای یقه منو پاره میکنی که چرا تاتوت بهجای هیلد شدن از رنگریزی پاک شده؛ پس تحمل کن و هی هم نخارون. برسم به بخشای نولاینینگ (بدون خط) دردت کمتر میشه.» کار کاشت رنگدانههای رقیقشده با سولوشن به زیر پوست مشتری دردمند بازهم میماند برای جلسهای دیگر؛ امتدادی پر هزینه و دردآلود که این مشتری و باقی مشتریان ناگزیرند از آن.