
درباره کارگرانباغ پرندگان که آب، گوشت و مکملهای تقویتی به 8هزار پرنده میدهند
مأمور آب و دانه

سحر جعفریانعصر- روزنامهنگار
همگیشان خوش خوراک هستند؛ چه آنها که بهفرمان و اهلیاند و پیدرپی نوک به دانههای گندم، ارزن، تخم کاهو و شاهدانه میزنند تا چینهدان خود را پر و خالی کنند و چه آنها که وحشی و دشتیاند و جز گوشت و میوه و گاهی هم حشره، از پشه گرفته تا شبپره، به پیشمعدهشان راه نمیدهند. جمع ریز و درشتشان 160گونه یا بیشتر از 8هزار بال پرنده است که سالها از لانهکردنشان، گوشه و کنار بزرگترین باغ پرندگان خاورمیانه (تهران، بزرگراه شهیدبابایی شرق) میگذرد. از کبوتر، کلاغ، فنچ و طوطی گرفته تا عروسهلندی، خروسهای وارداتی، چکاوک و طوطی برزیلی که هر روز چشم میدوزند بهدست تعدادی کارگر که کارشان خوراندن خوردنیهای منوی غذایی پروپیمان به اضافه قطره و قرصهای مولتیویتامین، سرلاکهای تقویتی و پودرهای پروتئینی به آنهاست؛ یکی مثل مهدی، مسئول آب و دانه پرندگان بخش آبچر که دیگر خوب میداند چه وقت غذای فلامینگوها را به برکه سرریز کند یا چطور به قرقاولها ویتامین بخوراند تا توی لک نروند و ابراهیم، اپراتور غذادهی پرندگان بخش گرمسیری که حالا قریب به ٣٠سال است بیش از آنکه حواسش پی غذای خود از سر چربی، قند و فشار بالا باشد، فکرش پرت گوشتخواری کاسواری (خطرناکترین شترمرغ جهان) و طاووس جواهری است یا سام در بخش پرندگان شکاری که سرش با غذادهی به عقاب، شاهین و قوش شلوغ و دلش هم با سیر و تقویتشدن کرکسها خوش است.
کمی دانه و چند پرس صدف خوراکی
همه مساحت عریض و طویل باغ پرندگان با کلافی از مسیرهای طولانی و تو در تو قابل دسترسی است. انتهای یکی از این مسیرها که اغلب از صف بازدیدکنندگان پرآمد و شد است، تابلوی پرندگان گرمسیری به چشم میآید؛ همانجا که ابراهیم همراه چند وردست، مسئول آب و غذای بیش از هزار پرنده است. هوایش مرطوب و شرجی و زمینش متراکم از حصارهای توری کوچک و بزرگی است که میان هر کدامشان، پرندگانی در حال سر و صدا یا بالا و پایین پریدن هستند. ابراهیم از ٧صبح کارش را این چنین شروع میکند؛ کمی دانه برای طوطیهای فسقلی و خوشرنگ و رو (فیشر)، کمی هم برای طاووسهای خرامان که بیشتر میل به گیاه و صدف خوراکی دارند و مقداری نیز برای چندگونه از عروس هلندیها. میگوید: «غذا دادن به اینها سخت نیست. راحت میتوان در حصار توری-فلزیشان را باز کرد و داخل شد... نه میترسند و نه میترسانند... یکجورایی جلدند. تا ظرفهایشان را از آب و دانه پر کنم روی سر و شانههایم مینشینند... .» گاهی علی، یکی از وردستها به آب و دانه طوطیان مشغول میشود تا ابراهیم فرصت و دقت بیشتری برای غذادهی به ویژهترین پرنده باغ یعنی کاسواری داشته باشد.
وقتی کاسواری گرسنه میشود
حصار توری-فلزی کاسواری، بزرگتر از پرندگان دیگر است؛ زمینی پوشیده از خاک و گیاهانی به دور و اطراف تا زیستگاه این شترمرغ شاخدار و معروف به پرنده قاتل، بیش از پیش شبیه زیستگاهش در استرالیا و مناطق استوایی شود. ابراهیم درحالیکه سبد میوه به دست گرفته با احتیاط داخل حصار کاسواری میشود. کاسواری با آن هیبت مهیب و تاج سنگی به سر و زائدهای قرمز و آویزان از گردن آبیرنگش، گوشهای از قلمروی خود ایستاده و زیر چشمی ابراهیم را میپاید. با آنکه او را میشناسد، اما چون هیچ از انس و الفت خوشش نمیآید، حسابی غیظ کردهاست. ابراهیم هم بدون حرکتی اضافه یا غیرمعمول، سبد میوه را میگذارد و آرام، سینی لاشههای نصفه و نیمه موشهایی که کاسواری خورده، برمیدارد: «خطرناک است بهخاطر پنجههای قوی و آن ناخنهای تیز... . چندماه پیش احمد (یکی از کارگران نظافت و بهداشت) را طوری زخمی کرد که کارش به بخیه و مرخصی استعلاجی کشید.» ابراهیم اما هم سر نترس دارد و هم هوشیار و مراقب است: «از بچگی دور و برم، بیشتر از آدم، پرنده بوده... .»
عقاب ، شاهین و کرکس، نمکگیر سام
«سلطان بخش «دشتچر» یا همان پرندگان شکاری باغ، دال (گونهای کرکس) است... . بلندپروازترین پرنده جهان که ارتفاع پروازیاش به بیش از 11هزار متر میرسد... .» این را سام میگوید که جیره آب و غذای پرندگان شکاری، دست اوست. متخصص و کهنهکار که با آموزش و تجربه، خوب میداند پرندگان وحشی را چطور رام و آرام کند؛ هرچند میان آموزش و تجربه، کم زخم برنداشته و خونش نرفتهاست. کف دست راست خود را نشان میدهد؛ هنوز رد چنگال عقاب طلایی یا زرد در آن پیداست. آن روز دستکش محافظ چرمی به دست نداشت: «باید صبر و حوصله خرج داد تا پرنده عادت کند از دستمان غذا بگیرد. یک وقتهایی هم بهتر است تکنیک تشویق و پاداش را بهکار ببندیم. حواسمان به ویتامینهایشان هم باید باشد که گاهی به آبخوری اضافه کنیم.» اغلباوقات عقاب، شاهین، کرکس، باز و جغد و جغدهای شاخدار تا در قفسهایشان بالانشینی کنند، سام و کارگرانش، سرگرم غذادهی میشوند: «اگر غذا نخورند توی لک باشند یا بغ کنند، یعنی باید بروند زیر دست آقای دکتر که همینجا وسط باغ مطب دارد.»