• دو شنبه 15 اردیبهشت 1404
  • الإثْنَيْن 7 ذی القعده 1446
  • 2025 May 05
دو شنبه 15 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 254400
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/g51yl
+
-

محمداسماعیل حسن‌نژاد

قهرمان بندر

درباره آتش‌نشان جوانی که از تهران برای کمک به خاموش کردن آتش به بندرعباس رفت

گزارش
قهرمان بندر

فاطمه عسگری‌نیا- روزنامه‌نگار

این روزها ویدئویی در فضای مجازی دست به‌دست می‌چرخد و به اعتراف مخاطبان موجب آرامش دلشان شده است که در آن مرد جوانی با لهجه جنوبی در میانه محل حادثه بندرشهیدرجایی می‌گوید: «ما یک همکار از تهران داریم که به‌صورت داوطلب و خودجوش، خودش بلیت گرفته و آمده اینجا به ما کمک کنه. 2روزه کنار ما کمک کرده همین الان هم که ما اینجاییم او وسط حریق داره کار می‌کنه ؛ بنده خدا زحمت زیادی می‌کشه. ما حتی اسمش رو هم تو این 2 روز نمی‌دونستیم و شاید بیشتر از ما تلاش می‌کنه.» در ادامه ویدئو مرد آتش‌نشان جوان که این روزها به قهرمان بندر در فضای مجازی ازسوی مردم مشهور شده، می‌گوید: «پریروز شیفت بودم تهران، دیروز صبح شیفتم تمام شد. یک بلیت گرفتم آمدم در خدمت آتش نشانی بندرعباس، گفتم اینجا کنار دوستانم باشم بهتره.» حرف دیگری نمی‌زند. انگار هیچ کاری نکرده است.

حادثه بندرعباس که اتفاق افتاد، دلش طاقت نیاورد. با اینکه خسته بود و تازه از ماموریت در تهران برگشته بود، شال و کلاه کرد و با نخستین پرواز راهی بندرعباس شد. صحبت از محمداسماعیل حسن‌نژاد است؛ همان جوان قهرمان آتش‌نشانی که انگار آتش بندرعباس به جانش افتاده باشد؛ از لحظه شنیدن خبر این حادثه آرام و قرار نداشت. از همان روز حادثه تا همین جمعه‌ای که گذشت در محل حادثه بود و همراه دوستان آتش‌نشانش در میان حجم انبوه دود و دم سیاه و خطر انفجارهای احتمالی دیگر، مشغول خاموش کردن زبانه‌های آتش در بندر  آتش گرفته است.
در ویدئوهایی که این چند روزه از او در فضای مجازی منتشر شده و دست به‌دست می‌چرخد، می‌شود فهمید چقدر دلی پا در میدان گذاشته و برای خاموش کردن آتش در بندر شهیدرجایی از جان مایه می‌گذارد. به‌گفته آتش‌نشان‌های بندرعباسی، محمد به محض ورود به بندرعباس بدون هیچ مکثی با همان لباس‌های آتش‌نشانی‌اش داوطلبانه به جمع آتش‌نشان‌های بندرعباسی پیوسته و بی‌وقفه برای خاموش کردن زبانه‌های آتش تلاش کرده است.
پیدا کردنش کار خیلی سختی نبود؛ کافی بود اتیکت روی لباسش را در همان فیلم‌های منتشر شده کمی بزرگ می‌کردیم تا هویتش مشخص شود؛ کسی که وقتی در فضای مجازی دنبال نام و نشانش گشتیم تا ببینیم از خودش چه ویدئوهایی درباره حضورش در بندرعباس منتشر کرده، متوجه شدیم با اینکه بیش از 9هزار دنبال‌کننده و طرفدار دارد، حتی ثانیه‌ای ویدئو یا حتی یک عکس از حضورش در بندرعباس منتشر نکرده است. اولش فکر کردیم وقت انجام این کار را نداشته، اما وقتی از طریق همین صفحه با او وارد گفت‌وگو شدیم و خواستیم از تجربه حضورش در بندرعباس و چرایی حضور داوطلبانه‌اش بپرسیم، اینگونه پاسخ‌مان را داد: «درود بر شما دوست عزیز، ارادتمندم. من مخلص شما و مردم هستم که انقدر به من لطف دارن همیشه. خواهشی که از شما دارم اینکه بنده رو معاف کنین از این مصاحبه. من اونجا تنها نبودم و در کنار بهترین عزیزان آتش‌نشانی بندرعباس انجام‌وظیفه کردم. تو این چند روز هم به همکارای محترم‌تون این موضوع رو‌ عرض کردم که من واسه دل خودم تو تمام این اتفاق‌های ایران عزیزمون خدمت کردم و دوست نداشتم اسمی باشه، ولی این‌بار این‌جوری شد... .» کوتاه نیامدیم به رسم حرفه‌مان اصرار کردیم و در نهایت گفت: «همین الان که من برگشتم آنجا عزیزانی هستند که دارند زحمت می‌کشند و هیچ‌وقت اجازه چنین کاری را به‌خودم نمی‌دهم.» ادعا نبود، واقعیت داشت؛ مردی که می‌توانست با انتشار تنها یک ویدئو یا یک تصویر از حضورش در بندرعباس هزاران دنبال‌کننده به‌دنبال‌کننده‌های پیجش اضافه کند یا کمک و همدلی‌اش را در بوق و کرنا کند، ساکت ماند. اگر در دام دوربین رفقای آتش‌نشان بندرعباسی‌اش نیفتاده بود که عکسی‌به رسم قدردانی از خدمات داوطلبانه او گرفته بودند، هرگز کسی از سفرش به بندرعباس خبردار نمی‌شد. یکی از آتش‌نشان‌های بندرعباسی در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: «از روزی که محمد متوجه انتشار و وایرال شدن ویدئویش در فضای مجازی شد، حالش دگرگون شد؛ بی‌تاب بود و بی‌تاب‌تر شد.» عباس ادامه می‌دهد: «متأسفانه از روزی که این حادثه تلخ در بندرشهیدرجایی رخ داده ما شاهد سیل حضور اینفلوئنسرها به سمت بندرعباس و حضورشان در منطقه با دوربین‌ها و ژست‌های امداد داوطلبانه هستیم، اما مردانی مانند محمد که صرفا برای دل خودشان نه تبلیغ و حاشیه‌سازی‌ به اینجا آمده و از جان مایه گذاشته‌اند، خیلی کم هستند.
محمد یک قهرمان است؛ چه در شغلش و چه در رشته ورزشی که دنبال می‌کند (شنا). او حیات می‌بخشد؛ چه به انسان‌هایی که در ماموریت‌های آتش‌نشانی برای نجاتشان بی‌معطلی می‌رود و چه به‌ خودروهای قدیمی و عتیقه‌ای که روزگاری طولانی در گوشه انبار یا پارکینگ خاک خورده‌اند؛ خلاصه اینکه اگر بخواهیم به قصه زندگی محمد بپردازیم قصه هزار و یک شب است؛ قصه زندگی این قهرمان که اصالتا بابلسری است، اما در تهران زندگی می‌کند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید