
مرگ اسرارآمیز

معماي شماره 33
نیمههای شب بود که به کارآگاه خبر رسید مرد میانسالی در دفتر کار خود با شلیک گلوله به قتل رسیده است. کارآگاه به همراه تیم بررسی صحنه راهی محل حادثه شد. دفتر مورد نظر یک مرکز آموزش رانندگی بود که در منطقه نوساز شهری و در یک بلوار قرار داشت. هنوز قسمتهای زیادی در آن منطقه ساخته نشده بود و چند ساختمان دیگر هم
نیمه کاره و در حال ساخت بودند. در طبقه همکف چند میز و صندلی برای انجام کارهای ثبت نام مراجعین وجود داشت. نیم طبقهای هم در قسمت بالای همکف قرار داشت که دفتر مدیر شرکت محسوب میشد. در گوشه دفتر بالا، یک زیرانداز پهن بود و وسایل چای و استعمال مواد روی آن دیده میشد. کارآگاه با کسی که متوجه قتل شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود صحبت کرد. آبدارچی شرکت و شریک مدیر هم در صحنه حاضر بودند. با مأموران هماهنگ کرد که هر سه را به اداره آگاهی ببرند.
در اداره از آنها خواست تا وسایل شخصی خود را روی میز بگذارند. نگاهی دوباره به عکسهای صحنه که با گوشی گرفته بود انداخت و سپس یکی از آنها را به اتهام قتل بازداشت کرد.
حرفهای آبدارچی: ساعت حدود 7عصر همه رفتند، من هم طبق معمول وسایل چای و مصرف مواد را برای مدیر و شریک وی فراهم کردم. ساعت 5/7 گفتم اگر کاری ندارید من بروم. گفتند برو. با موتورسیکلت خودم را به خانه رساندم. دقایقی بعد از ساعت 9 بود که همسر مقتول تماس گرفت و گفت شوهرش جواب تلفن را نمیدهد و از من پرسید خبری دارم یا نه. من هم گفتم که 5/7 به خانه آمدهام و او با شریکش در شرکت بودند. تا اینکه ساعت نزدیک 5/10 برادر وی تماس گرفت و گفت درشرکت بسته و ماشین برادرش جلوی شرکت است. از من خواست تا کلید را ببرم و در را باز کنیم.
حرفهای برادر: ساعت حدود 5/9همسر برادرم تماس گرفت. او نگران بود، گفت که شوهرش جواب تلفن را نمیدهد و امشب قرار بود به موقع بیاید تا برویم برای دخترم که شاگرد اول شده گوشی بخریم..... او با شریک و آبدارچی هم صحبت کرده بود و آنها گفته بودند که با وی در شرکت خداحافظی کردهاند. خودم را به محل رساندم، با آبدارچی تماس گرفتم که کلید بیاورد... وقتی بالا رفتیم در دفتر با آن صحنه روبهرو شدیم....
حرفهای شریک: پس از اینکه آبدارچی رفت مشغول استعمال مواد شدیم. قدری راجع به امور شرکت صحبت کردیم..... ساعت حدود یک ربع به 9من گفتم میخواهم بروم. به او گفتم تو نمیخواهی بروی که گفت با یک نفر قرار دارم، باید منتظر او شوم تا بیاید من خداحافظی کردم و بیرون آمدم.... متوجه شدم سوئیچ را در دفتر جا گذاشتهام. برگشتم و آن را برداشتم و سپس با ماشین خودم به منزل برگشتم... نیم ساعت بعد همسر وی تماس گرفت و راجع به شوهرش پرسید که گفتم من نیم ساعت قبل، در شرکت از او جدا شدم. بعد هم که اطلاع دادند به قتل رسیده و خودم را رساندم.
کارآگاه از هر سه نفر خواست تا وسایل شخصی خود را روی میز بگذارند. نگاهی دوباره به عکسهای صحنه که با گوشی گرفته بود انداخت و سپس یکی از آنها را به اتهام قتل بازداشت کرد. بهنظر شما چهکسی قاتل بود و کارآگاه به چه دلیل او را بازداشت کرد؟
پاسخهایتان را از طریق پیامک به شماره 300099901 ارسال کنید. به 3نفر از افرادی که پاسخ درست را ارسال کرده باشند به قید قرعه کارت هدیه 500هزارتومانی اهدا میشود.
پاسخ معمای شماره 32
در معمای قبلی زنی در خانهاش به قتل رسیده و پلیس برای رازگشایی از این جنایت به تحقیق از چند نفر از نزدیکان وی پرداخته بود. هرکدام از آنها حرفی زده و تلاش کرده بودند در مظان اتهام قرار نگیرند. یکی از آنها روزبه بود که گفته بود هنگام وقوع جنایت در حال دریافت نامه از پستچی بوده و از ماجرا اطلاعی ندارد و همین اظهارات سبب شده بود که کارآگاه او را به ظن دستداشتن در قتل مریم بازداشت کند. پرسیده بودیم که چرا بین افرادی که از آنها تحقیق شده بود روزبه دستگیر شد. پاسخ این است که وقتی کارآگاهان به تحقیق درباره اظهارات او پرداختند پی بردند که روز حادثه هیچ پستچیای به آنجا مراجعه نکرده و اوتلاش کرده بود که مأموران را گمراه کند. در این شرایط بود که او در بازجوییها به قتل اعتراف کرد.