
خاطرات تلخ و شیرین نوروز

حضور یکماهه در پایگاههای امداد و نجات نوروزی همراه با خاطرههای تلخ و شیرین فراوانی است که گاه خاطرت را مکدر میکند و گاه لبخند بر لبانت مینشاند. یکی از تلخترین خاطرههای کاری من در ایام نوروز به مأموریتی برمیگردد که طی آن 2خودروی سواری در اتوبان همدان به کرمانشاه با هم برخورد کرده بودند و ما بهعنوان تیم امدادی در محل حادثه حاضر و با تلاش بچهها موفق شدیم پدرخانواده و 2فرزندش را از خودرو خارج کنیم؛ اما همین که خواستیم مادر خانواده را از خودرو خارج کنیم، متأسفانه خودرو دچار حریق شد و ما این مادر جوان را از دست دادیم. با اینکه این حادثه سال92 اتفاق افتاد، من هر سال نوروز یادش میکنم و افسوس میخورم که چرا نتوانستم این مادر را نجات دهم. البته در میان خاطرات نوروزی تعداد خاطرههای شیرینمان هم کم نیست. یادم میآید سال94 بود و برای کمک به مادر بارداری که امکان مراجعه به شهر را نداشت همراه با 2نفر از نیروهای بهداشت و درمان به روستایی در شهرستان کنگاور رفتیم. در این عملیات هم سرعت حرف اول را میزد و ما موفق شدیم به محض ورود به روستا ظرف چند دقیقه شاهد تولد فرزند این مادر و نجات جان او باشیم؛ خاطرهای که هیچوقت حلاوت و شیرینیاش را فراموش نمیکنم.