
وروجک خانم و بابای نجار
درباره دختری که با مدرک کارشناسی حقوق، تصمیم گرفت شغل و هنر خانوادگیشان را ادامه دهد

فاطمه عسگری نیا- روزنامه نگار
به همان اندازه که قصه« وروجک و آقای نجار» برای ما بچههای دهه 60و 70دیدنی و خاطرهانگیز بود، حالا قصه، قصه زندگی فرزانه و پدر نجارش هم در فضای مجازی کلی طرفدار و خاطرخواه دارد؛ دختری که با وجود تحصیل در رشته حقوق و اخذ مدرک کارشناسی در این رشته، وقتی دید انگار روحش فقط در کارگاه قدیمی نجاری پدر آرامش پیدا میکند نه در دادگاههای پر از قصه دادگستری، دلش را به دریا زد و به جای کتابهای قطور حقوق، تکههای چوب پوست کنده را بهدست گرفت و به جای قلم و خودکاری که قرار بود لایحههای دفاعی بنویسد، ابزار نجاری را جایگزین کرد تا به همه ثابت کند زنان میتوانند ظرافت و زیبایی را با هنر نجاری در هم بیامیزند. بله قصه، قصه فرزانه مهدیپور است متولد 75؛ نوه استاد علیاصغر مهدیپور که یادگاریهای چوبیاش در چارچوب مساجد ایران و کشور عراق و کربلا جا خوش کرده است؛ بانوی نجاری که وقتی تصمیم گرفت با پدرش کارگاه نجاری کوچک خانوادگیشان را رونق دهد، خیلی مورد انتقاد قرار گرفت اما کوتاه نیامد. فرزانه حالا، هم یک نجار خبره است و هم این هنر زیبا را به همراه پدر به علاقهمندان یاد میدهد؛ ضمن اینکه با خرید محصولات هنرآموزانش و فروش آنها در فروشگاه مجازی، حسابی کسبوکار این جوانها را رونق بخشیده است.
یک شغل خانوادگی
عشق و علاقه فرزانه به صنعت چوب و ساخت دکوریهای چوبی را میشود در گوشه و کنار خانه و زندگیاش دید؛ دستسازههایی که موجب حیرت همه میشود:« وقتی از طرف دوستان و قوم و خویش بهخاطر دستساختههای کوچک و بزرگ چوبیام که در خانه استفاده میکردم مورد تشویق قرار گرفتم، تصمیم گرفتم محصولات آنلاینشاپ را خودم بسازم و تامین کنم؛ تصمیمی که باعث شد بیشتر در کارگاه پدر وقت بگذرانم و تولید محتوا از این مکان در فضای مجازی خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. در واقع جالب بود که میدیدند پدر و دختری نجار کنار هم این هنر را انجام میدهند؛ البته در این میان افرادی هم بودند که خرده میگرفتند اما وقتی از طرف همین افراد دنبال میشدم این مسئله انگیزه مرا بیشتر و بیشتر میکرد.
بازگشت به ریشه ها
فرزانه خود را اینگونه معرفی میکند:« نجار زادهای که از کودکی در کارگاه نجاری پدر بزرگ شده؛ در رشته تحصیلی حقوق مدرک گرفته اما دوباره به اصل و ریشه خود بازگشته است.» اینها را میگوید و با خنده ادامه میدهد: «پدرم نیم قرن سابقه نجاری دارد؛ او هم این هنر را از پدرش به ارث برده و احتمالا پدربزرگ هم از پدرش.» قاب عکس اوستا علیاصغر مهدیپور در میانه دیوارهای آجری کارگاه نجاری مهدیپورها به چشم میخورد:« اوستا اصغر پدربزرگ من بوده و در گذشته در ساخت مساجد و حرم ائمه در کربلا دستی بر آتش داشته است. هنوز هم در مساجد قدیمی مشهد میتوان دستسازههای پدربزرگم را دید.» فرزانه از کودکی عاشق نجاری بود و تمام کودکیاش در همین کارگاه کوچک پدر و لابهلای تکه چوبهای بریده و خاک ارههای رها شده کف کارگاه گذشته است:«پدر همیشه با ساخت اسباب بازیهای چوبی و کلبههای چوبی کوچک و بزرگ در اوقات فراغتش با من در کارگاه مشغول بود. نمیدانم چه شد که وقتی قرار شد تحصیلم را ادامه دهم، رشته حقوق را انتخاب کردم اما خیلی زود فهمیدم این رشته هیچ سنخیتی با روحیه لطیف و حساس من ندارد؛ بهخاطر همین بعد از چندبار کنسل شدن آزمون وکالت در زمان کرونا، تصمیم گرفتم بیخیال این رشته شوم و به دنبال علائقم بروم؛ علاقهای که در بوی چوب و طبیعت چوبی خلاصه میشد.»