
دخل پربرکت زمستانه

دخل امروز آقاابراهیم پربرکت بوده و 400هزار تومانی خیروبرکت داشته؛ اما ابراهیم دیگر نای بالا و پایین رفتن خیابانهای اطراف بازار را ندارد و ته بساطش نصیب باربرانی میشود که در سرمای دم غروب بهدنبال مشتریان دستودلبازی میگردند که با حمل خریدهای پروپیمان آنها دستمزدی کم یا زیاد به خانه ببرند. تابستانها که چای لبسوز خریداری ندارد، ابراهیم هم چرخ باربریاش را از انبار بیرون میآورد تا از باربری بازار خرج همسر و 2دخترش را درآورد؛ ولی زمستانها که توی شهر دوره میافتد تا محصول زمینهای چایکاری زادگاهش را بفروشد، حالش بهتر است. شاید اگر پدر ابراهیم زمین چایکاریشان را با خانهای کلنگی در جنوب تهران تاخت نمیزد، او دوباره به گیلان برمیگشت و روز و شبهای تابستان و زمستانش را به کشتوکار میگذراند.