• چهار شنبه 1 اسفند 1403
  • الأرْبِعَاء 20 شعبان 1446
  • 2025 Feb 19
شنبه 27 بهمن 1403
کد مطلب : 248835
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2R3NJ
+
-

خون شهدا آب قنات را گلگون می‌کرد

خون شهدا آب قنات را گلگون می‌کرد

نام: پری بهاران
موقعیت:  باغ مجیدیه

حاجیه خانم «پری بهاران» از بانوان فعال انقلابی و دفاع‌مقدس محله مجیدیه است که نقش تأثیرگذاری در دوران انقلاب و دفاع‌مقدس داشت. او درباره فعالیت‌های انقلابی خود در محله مجیدیه می‌گوید: «همسایه دیوار به دیوار ما اهل نهاوند و از طرفداران امام خمینی(ره) بود. به همین‌خاطر اعلامیه‌های انقلاب را برای من آورد تا از دست مأموران ساواک در خانه‌مان مخفی کنم. بعد از مدتی آنها از ترس دستگیری، مجبور شدند به شهرستان‌شان بروند و کلید خانه‌شان را به من دادند. مقدار زیادی بنزین در حیاط این خانه انبار کردم. از همسایه‌ها پارچه و شیشه جمع‌آوری و با کمک آنها کوکتل مولوتف درست می‌کردیم و به‌دست جوانان محله می‌رساندیم. کوچه‌های محله مجیدیه سنگربندی شده بود و در مسجد قمر بنی‌هاشم(ع) حجت‌الاسلام کریمیان سخنرانی انقلابی می‌کرد. مردم تا صبح ۲۲ بهمن در خیابان ماندند و مقابل کلانتری تجمع کردند. حتی چند نفری مجروح شدند، اما عقب‌نشینی نکردند و در فرصتی که مأموران از کلانتری بیرون آمدند اهالی کلانتری را به آتش کشیده و آن را تصرف کردند.»
 با فاصله اندکی از وقایع انقلاب، این محله شاهد اتفاقات و رشادت‌های دیگری بود. بانوان این محل کنار نهری که از قنات مجیدیه جاری می‌شد، تشت‌های خود را پرآب می‌کردند و لباس خونین رزمنده‌ها را می‌شستند. پری‌خانم با داشتن6 بچه قد و نیم قد با کمک خانم‌های محل ‌کاری کردند کارستان. خودش می‌گوید: «خدا رحمت کند حاج آقا را، دائم در جبهه بود. هر روز صبح زود بعد از اینکه صبحانه بچه‌ها را می‌دادم،بچه‌ها را می‌سپردم به دختر بزرگم و خودم با خانم‌های همسایه راه می‌افتادیم سمت قنات. سر ساعت معین، اتوبوس می‌آمد و از همه محله‌ها خانم‌ها را جمع می‌کرد و می‌برد باغ مجیدیه. با رسیدن کامیون لباس‌ها از مناطق جنگی، همه را خالی می‌کردیم. به شکل یک تپه بزرگ درمی‌آمد. بعد از تقسیم کار، عده زیادی شروع به شستن می‌کردند تا لباس‌ها زودتر خشک و آماده ارسال به جبهه شود. از درخت‌های قطور به‌عنوان طناب برای پهن کردن و
خشک شدن لباس‌ها استفاده می‌کردیم. آن روزها برای ما خستگی معنا نداشت. وقتی ظهر کارمان تمام می‌شد تازه به خانه می‌رسیدیم و لباس گرم مثل دستکش، کلاه و شال گردن برای رزمندگان می‌بافتیم.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید