• پنج شنبه 2 اسفند 1403
  • الْخَمِيس 21 شعبان 1446
  • 2025 Feb 20
یکشنبه 21 بهمن 1403
کد مطلب : 248348
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mwAGG
+
-

قاشق آمد، نان استعفا کرد

کوچه‌گرد
قاشق آمد، نان استعفا کرد

لیلا باقری

می‌دانستید در گذشته نان فقط نقش سیرکننده در سفره نداشت و بزرگوار مسئولیت‌های مختلفی را به دوش می‌کشید، بدون اینکه غر بزند؟ از هر نوعی که بود، چه لواش فقرا و چه سنگک اعیانی، بدون هیچ اختلاف طبقاتی باید جز سیرکردن شکم، کار بشقاب و قاشق و چنگال را هم انجام می‌داد؛ حتی برای بعضی برکت‌نشناس‌ها، نقش دستمال سفره را هم بازی می‌کرد.
این مورد آخر را دکتر پولاک با جفت چشمان خود دیده و نوشته است: «حتی بزرگان نیز قبل از آنکه نوکرانشان با آفتابه و لگن خدمتشان برسند، دست خود را با نانی که در سفره بود از چربی می‌زدودند.»
شاید بگویید دیگر این‌طورها هم نبوده است، آنکه آش را نمی‌توان روی نان ریخت... که اگر این را گفتی، کاملا مشخص است که ابتکار عمل ضعیفی داری. نان را آن‌قدری در ‌آش و آبگوشت خرد یا همان ترید می‌کردند که بتوان با دست خورد. البته اینها را نگفتم که به قول امروزی‌ها، قدیمی‌ها را «جاج» کنیم؛ اگر ان‌شاءالله دست‌هایشان را می‌شستند، خیلی هم به آنها مزه می‌داده و نوش جانشان. وقتی قاشق نداری، باید با دست غذا بخوری دیگر. اما ماجرای آمدن قاشق...
دور از ذهن نیست که ناصرالدین‌شاهی که به فرنگستان می‌رود و با خود دوربین عکاسی می‌آورد، گوشه چمدانش قاشق و چنگال هم بگذارد. البته چندان کار با قاشق را بلد نبوده که خوشبختانه سپهسالار، که با کیفیت غذا خوردن اروپاییان آشنایی داشته، قبل از نخستین سفر شاه، غذا خوردن با کارد و چنگال را به جای انگشت و دست به او آموزش داده بوده. شاه که قاشق به‌دست گرفت، کم‌کم درباریان و اشراف و اعیان نیز قاشق‌دار شدند.
حال، غرض از بیان این ماجرا این نبود که بگویم
ایرانی جماعت تازه ۱۵۰سال است قاشق به‌دست گرفته و خودتخریبی کنم. بلکه دقیقا می‌خواهم بگویم ایرانی جماعت تازه ۱۵۰سال است که قاشق به‌دست گرفته و دمش گرم که با این عقب بودن از دنیا، بد دیدن از شرق و غرب، جنگ جهانی و برهه‌های همیشه حساس کنونی، هر روز بیشتر رشد کرد و هرجا چیزی برای یاد گرفتن بود، رفت و یاد گرفت. پس بار بعد اگر فکر کردیم از چیزی عقب هستیم و از این عقب‌ماندگی ناراحتیم، سپهسالاری باشیم برای مردم شاهزاده‌مان، نه مانند جهانگرد فرنگی که تازه پا به این خاک گذاشته و فریاد وا حیرتا سر می‌دهد و غر می‌زند و مسخره می‌کند. چراکه ایران فقط از مسیر توسعه است که می‌تواند همیشه ایران عزیز ما بماند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید