• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
پنج شنبه 18 بهمن 1403
کد مطلب : 248200
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/g5rkr
+
-

ناتورِدشت و یسنا دختر گمشده

ناتورِدشت و یسنا دختر گمشده

محمد جلیلوند


بهره‌گرفتن از قصه واقعی و ترکیب آن با تخیل شیوه امتحان‌پس‌داده و درعین‌حال جذابی است که در سینمای جهان به یک جریان مرسوم تبدیل شده و عبارت «براساس یک داستان واقعی» را همه‌ساله می‌توان در عنوان‌بندی ابتدا یا انتهای یک فیلم سینمایی مشاهده کرد. حال عنصری که ماندگاری فیلم را رقم می‌زند و تماشاگران بیشتری را با رضایت خاطر روانه در خروجی سالن‌های سینما می‌کند، کیفیت فیلمنامه و تخیل در آن است. فیلم سینمایی «ناتوردشت» ساخته محمدرضا خردمندان که نام خود را از رمان ماندگار سلینجر وام گرفته و البته اثری از محتوای کتاب در آن نیست، ازجمله این آثار است که در چهل‌وسومین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه روی پرده رفته‌است.
اردیبهشت‌ماه امسال خبری مبنی بر گم‌شدن کودکی خردسال به نام یسنا در روستایی از گرگان در رسانه‌ها منتشر شد که این اتفاق خود به یک اتفاق بزرگ‌تر ختم شد و آدم‌های زیادی را برای کمک به آنجا کشاند. محمدرضا خردمندان و حمید اکبری‌خامنه، خط اصلی فیلمنامه‌شان را بر مبنای این ماجرای واقعی نوشته و سپس آن را با تخیل خود درآمیخته‌اند؛ فیلمنامه‌ای کاملا مهندسی‌شده و براساس الگوی سه‌پرده‌ای کلاسیک که یکی از عوامل اصلی جذابیت «ناتوردشت» به‌حساب می‌آید. در 7، 8دقیقه نخست، با «احمد پیران» و «آیهان» به‌عنوان شخصیت‌های محوری آشنا می‌شویم و سپس به حادثه محرک نخست می‌رسیم؛ جایی که «یسنا» سر زمین کشاورزی پدرش گم شده و خانواده‌اش در هول‌وولا هستند. «احمد» با کنسل‌کردن سفرش آن هم هنگام برگزاری مسابقه کشتی پسرش، خود را تمام‌عیار در مقام قهرمان قرار می‌دهد و نگاه تماشاگر را معطوف‌به‌خود می‌کند. ضبط یک ویدئوی کوتاه اینستاگرامی توسط او برای کمک‌گرفتن از مردم برای نجات یسنا، گام بعدی در شکل‌بخشیدن به اوست که زمانی محیط‌بان برجسته‌ای بوده و حال به‌کار پرورش اسب در مانژی نه‌چندان وسیع مشغول است. یک کاشت اطلاعات ظریف هم در این بخش توسط یکی از دوستان «احمد» صورت می‌گیرد که در نیمه دوم به یک عطف
تبدیل می‌شود.
«آیهان» هم دیگر شخصیت مهم «ناتوردشت» است که از همان اول روی اعتیادش در گذشته مانور داده می‌شود و خانواده‌ای هم ندارد. یک‌داستان فرعی جذاب هم با حضور او و زنی به نام «حلما» شکل می‌گیرد که تم عشق را در فیلم پُررنگ می‌کند. درعین‌حال با توجه به مخالفت «هاشم» پدر «حلما» تنشی زیر پوستی حس می‌شود که تماشاگر را در بیم‌وامید نسبت به فرجام کار این دو قرار می‌دهد. از طرف دیگر، «آیهان» است که نقطه‌عطف اصلی کار را رقم می‌زند و در مسیری مخالف مردم حرکت می‌کند. قضیه مربوط به فروش تکه‌زمین او نیز خود یک‌داستانک است که به‌خوبی به تنه اصلی فیلمنامه گره می‌خورد. «آیهان» را می‌توان شخصیت خاکستری کارشده‌ای به‌حساب آورد که در کنار «احمد» بار اصلی درام را به دوش می‌کشند. «احمد» هم از آن دسته شخصیت‌هایی است که حتی در فیلمنامه‌های موضوع‌محور ستون کارند و فیلم با تکیه بر آنها شکل می‌گیرد. فیلم سرشار است از ریزه‌کاری‌هایی که تماشاگر را سر ذوق می‌آورد و تا آخر همراه خود نگه می‌دارد.
بزنگاه اخلاقی‌ای هم که برای «احمد» تدارک دیده شده از جنس خود فیلم است و از آن بیرون نمی‌زند. «ناتورِدشت» برخلاف بسیاری از تولیدات سینمای ایران، در پرده گره‌گشایی و فینال مشکلی ندارد و با ریتم بالا به آخر می‌رسد؛ یکی از معدود پایان‌بندی‌های درخشان آثار سینمای ایران در سال‌های اخیر که ذهن تماشاگر را تا مدتی پس از پایان به‌خود مشغول نگه می‌دارد. خردمندان در مقام کارگردان هم موفق عمل کرده و
به خوبی از فضا و اتمسفر لوکیشن خود بهره گرفته‌است. برای مثال می‌توان به برگ کاه‌های پراکنده در فضا در سکانس‌های مختلف اشاره کرد که به یک موتیف بصری جذاب تبدیل شده‌است.‌

این خبر را به اشتراک بگذارید