درباره «ناتور دشت»؛ فیلمی که زندگی است
کلزا و کلاله
مسعود میر
«همهاش مجسم میکنم چند تا بچه کوچک دارند در یک دشت بزرگ بازی میکنند. هزار هزار بچه کوچک و هیچکس هم آنجا نیست. منظورم آدمبزرگ است، غیر من...»
وهم مجسم ناتور دشت چقدر شبیه همین اعتراف هولدن کالفیلد است در «ناتور دشت»؛ شبیه گلهای کلزا که هرکدام قاصدک یک پلکزدن هستند به زندگی آدمها.
ما فیلم اجتماعی میخواهیم و در این تمنای عمومی چه سوژهای بهتر از یک بحران محلی که به روایتی ملی بدل شد و البته عاقبتبهخیری وطنی. «ناتور دشت» قصه خیانت است به اصل و امانت؛ قصه اشک است پای تسلیم شیطانشدن؛ قصه هزار بار گم شدن است و البته یک بار پیدا شدن.
قصه گم شدن دخترک کلالهای در مزارع کلزا و چند شبانهروز بسیج اراده و توکل را بگذارید کنار داستان قهرمان محبوبی که خاکستریهای کاراکترش اتفاقا شما را به تماشایش وابستهتر میکند. فراگیری موضوع و آشنایی اتفاق با گوش و چشم مخاطب را هم سنجاق کنید کنار محصول تا بساط فیلم تازه سازمان سینمایی سوره به کارگردانی محمدرضا خردمندان با بازی هادی حجازیفر، علی مصفا، بابک کریمی، میرسعید مولویان و درخشش کوتاه اما خیرهکننده سعید آقاخانی جور شود.