
سیدعلی عرفانی:
روزهای خوش دانشجویی در کنار پدربزرگ بودم

روزهای دانشجویی در مشهد برای سیدعلی عرفانی همزمان با روزهایی بود که حاجآقاعلاء بهعنوان خادم در حرم رضوی رفت و آمد داشتند. او میگوید: «آن روزها پدربزرگ هم رفیقم بود و هم کمکحالم. حضورش غنیمتی بود. باعث شده بود بیشتر با او همصحبت شوم و این برای من که همیشه او را الگوی زندگیام میدانستم بسیار خاص و متفاوت بود.»
سیدعلی از معرفت پدربزرگ سخن میگوید: «او معرفت بالایی داشت. در رفتار با افراد بسیار دقیق بود و خودش را جای فرد میگذاشت. در معاشرتها گذشت را در اولویت قرار میداد و تأکید به انسانیت داشت.»
مرحوم حاجآقا علاء به ورزش علاقه زیادی داشت. سیدعلی دراین باره میگوید: «هم خودش اهل ورزش بود و هم توصیه به آن میکرد. 80سالش که بود هفتهای 3روز به شنا میرفت. شنا را دوست داشت. قبل از اینکه کهولت و سالمندی سراغش بیاید کوهنوردی در برنامه هفتگیشان قرار داشت. در حقیقت پدربزرگ شخصیت معتدلی داشت. به اعتدال در کارها باور داشت و خودش نیز اینگونه زندگی میکرد. راستش وقتی درباره موضوعی صحبت و سخنوری میکردیم اغلب سکوت میکرد ولی وقتی درباره همان موضوع توضیح میداد تازه میفهمیدیم چقدر ناآگاه بودیم و ایشان از روی تواضع سکوت میکرد.»