• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
چهار شنبه 19 دی 1403
کد مطلب : 245625
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/O7mmG
+
-

اسکیت‌سواری درقصر

درباره آنها که هر آخر هفته به جای خواب، بر چرخ گردون شتاب می‌گیرند

زندگی
اسکیت‌سواری درقصر

سحر جعفریان‌عصر-  ‌روزنامه نگار

برای آنها جمعه‌ها تعطیل نیست؛ نه برای مانلی و هم‌سن و سال‌هایش که خردسالی‌شان شاید به عدد 8برسد و نه برای موسی و همراهانش که پیرانه‌سری‌شان از 80سال هم فراتر رفته‌است. همه‌شان سال‌هاست که حساب جمعه‌ها را از باقی روزهای هفته جدا کرده‌اند؛ چنان که حتی اگر خسته درس و مدرسه یا کار و بار باشند یا حتی هوا همراهی نکند و آفتاب داغ تابستان عرق‌شان را به شره اندازد و سرمای استخوان‌سوز زمستان پتوپیچ‌‌شان کند، باز هم جمعه برایشان نیست. از این‌رو، سر صبح آخرین روز هر هفته که خواب، بسیاری را  فرا می‌گیرد و شهر به شکل دلپسندی ساکت و خلوت می‌شود لقمه‌های صبحانه را خورده یا نخورده، کیف‌های پروپیمان‌شان را از فلاسک چای تا تنقلات رژیمی می‌زنند زیر بغل و می‌روند حوالی نخستین زندان تهران که حالا باغ‌موزه‌قصر است. با پاهای فروکرده در بوت و چکمه‌ اسکیت‌های کفشی ، از هر مسیر به باغ‌موزه می‌رسند و خیلی زود گرد مربیان خود که حکم و مدال‌های فراوان از قهرمانی کشوری دارند به چرخیدن درمی‌آیند و هیاهوی‌شان نیز در همهمه موزیکی پرانرژی می‌پیچد. جمعه‌ها برای این اسکیت‌سواران که برخی‌شان در پی تندرستی و تناسب‌اندام‌ هستند و برخی دیگر هم خیال اجرای حرکات نمایشی لایک‌خور در شبکه‌های مجازی دارند، تعطیل نیست.

  اسکیت‌سوار پیر ترمز خراب و صندلی دونفره
جای موسی، اسکیت‌سوار پیر این جمعه خالی‌ است. سراغش را بازنشسته‌هایی می‌گیرند که اغلب از دور و نزدیک برای گذران صبحگاه جمعه یا انجام چند فعالیت‌ سبک هوازی به باغ‌موزه‌قصر آمده‌اند. یکی از بازنشستگان نشسته بر نیمکت متوجه نقص اهرم ترمز اسکیت پویا که خیز برداشته برای اجرای حرکت فرشته، می‌شود. پیش از آنکه دیر شود، به او اطلاع می‌دهد. پویا هم درحالی‌که پای راستش را از اسکیت (اهرم ترمز فقط در اسکیت سمت راست تعبیه می‌شود) بیرون کشیده زیر لب از شانس بد و گرانی تعمیر اسکیت ناله می‌کند. دقایق پایانی کلاس، استاد پی داوطلبی برای اجرای چند حرکت نمایشی دونفره ازجمله قفل، پروانه، صندلی و باله دونفره است و آن داوطلب هم کامران.

اسکیت‌سوارانی که جمعه‌ها به زندان می‌روند
اگر قریب به یک قرن پیش اینجا دست و پای دزد و قاتل به بند و زنجیر می‌کردند حالا اسکیت‌سواران در آن یا دست در دست دوستان خود دارند، مانند سمیرا و ناهید و مریم که هر 3 جوانند و دانشجو یا همپای خانواده‌هاشان می‌آیند مانند دلوین کوچک که دوران‌شدن با چرخ‌های روان اسکیت صورتی‌اش را به خواب ناز صبحگاه جمعه ترجیح می‌دهد و همراه پدر و مادرش می‌شود. یکی از مربیان، شایان رمضان‌زاده است که به قد سروحوصله و حسن‌اخلاق که در آموزش دارد، سختگیر نیز هست: «حتی برای استراحت هم اجازه ندارین پاتون رو از بوت یا چکمه اسکیت‌هاتون بیرون بیارین... طوری بهشون عادت کنین که انگار قسمتی از پاهاتونه.» صدرای 11ساله میان حرف مربی که استاد صدایش می‌کنند، می‌دود: «حتی اگه بخوایم بریم سرویس بهداشتی؟» و استاد: «شما فعلا بندهای شلوارک محافظ لگنت رو سفت ببند...»

  اسکیت‌سواری کمی بعد از تاتی‌تاتی‌کردن
وردست استاد، پسر نوجوانش علیرضا، فرمان‌بری می‌کند که معمولا با شروع کلاس دکمه پخش اسپیکر را فشار می‌دهد تا زیرصدای پدرش در آموزش کمی هیجانی شنیده ‌شود. علیرضا که از 3سالگی یا به‌قول خودش کمی بعد از تاتی‌کردن اسکیت پا کرده و بر سکوی اول تا سوم مسابقات بسیاری ایستاده، حالا حاشیه کلاس‌های پدر و گاهی هم کلاس‌های عمویش که در بوستانی دیگر همان حوالی برپا می‌شود، به میان کنج‌‌های دنج و ایمن سر می‌خورد تا حرکات نمایشی و بیشتر اسپایرال را اجرا کند. او متعادل به اطراف می‌چرخد و یکی از دوستانش هم ویدئو می‌گیرد.








 

این خبر را به اشتراک بگذارید