• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 13 دی 1403
کد مطلب : 245032
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Y6z92
+
-

سرلشکری که چاکر سربازش شد

تماشای گزارش
سرلشکری که چاکر سربازش شد

حاج قاسم همینطور که در اوج گرما و زیر نور گرم خورشید برای مردم حرف می‌زد، اشاره‌ای کرد به حضور سربازان از شهرهای دور و نزدیک برای کمک به سیل‌زده‌ها. بعد از سخنرانی حاجی دست سرباز جوانی را گرفتم و نزدش رفتم و گفتم حاج آقا این سرباز هم از زابل برای کمک به ما آمده است. خیلی جالب بود که سردار این سرباز را در آغوش گرفت و گفت: من مخلصتم. من چاکرتم. سرباز از ذوق قرار ایستادن روی پاهایش را نداشت. باورش نمی‌شد یک شخصیت با درجه سرلشکری به او که سربازی بیش نبود، اینگونه محبت و مهربانی کند. البته این تنها خاطره از بزرگی و منش سردار نبود. در انتهای سفر سردار وقتی از فرمانده سپاه شوش دعوت کرد برای گرفتن عکس یادگاری نزدمان بیاید و او با مناعت طبع نپذیرفت، به حاج قاسم گفتم: ایشان فرمانده سپاه ما هستند، اما همیشه در حاشیه کار می‌کنند و بی‌سرو صدا. سردار دل‌ها نگاهی پدرانه به این فرمانده کرد و گفت: من مخلصشم، چاکرشم. بعد هم آقای ایمانی را بغل و خداحافظی کرد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :