خودمحوری و خودخواهی تا بینهایت!
ابوجهل، اخنس و ابوسفیان تصمیم گرفتند بیآنکه دیگری بفهمد، شبانگاه در پناه تاریکی و مخفیانه کنار دیوار منزل پیامبر(ص) راه بروند و آیات قرآن را بشنوند. هر سه نفر، آیات را جداگانه شنیدند و مجذوب آن شدند، اما غرور و تکبر آنها باعث شد که به روی خود نیاورند. هنگام برگشت از اطراف خانه پیامبر(ص) در راه به همدیگر برخورد کردند و خودشان را سرزنش کردند که چرا جذب قرآن شدهاند، پس پیمان بستند که دیگر این کار را تکرار نکنند اما شب بعد، جاذبه قرآن آنها را وادار کرد که در اطراف خانه پیامبر(ص) گوش فرا دهند. دوباره در برگشت به هم رسیدند و خودشان را سرزنش کردند که چرا این پیمان را شکستند. روز که شد، اخنس عصا به دست، به منزل ابوسفیان و سپس به منزل ابوجهل رفت و با هم صحبت کردند تا مبادا دست از جاهلیت بردارند. ابوجهل که بیشتر از آن دو به مرام جاهلیت و تکبر و ریاست دنیا تعصب داشت، سوگند خورد هرگز ایمان نیاورد و با جاهلیت مرد.
منبع: کتاب «سیره نبوی ابنهشام یا سیره ابنهشام»
ابومحمد عبدالملکبنهشام