شقایق عرفینژاد
روز یکشنبه نمایش «گوربهگور» از خمینیشهر به کارگردانی هادی کیانی و با متنی از عبدالرضا فریدزاده در سالن اصلی تئاترشهر اجرا شد. نمایش داستان ملانصرالدین است که بهمدت یک سال با مأموریت خنداندن مردم از جهان برزخ به زمین برمیگردد، اما با اتفاقات پیشبینینشدهای روبهرو میشود. هادی کیانی در این گفتوگو از تجربه اجرایش در جشنواره تئاتر عروسکی و از وضعیت نابسامان تئاترشهر میگوید.
از اجرای نمایش بگویید. چطور پیش رفت؟
استقبال خوب بود و استادان مختلفی هم کار را دیدند، ولی بهدلیل شرایط خود تئاترشهر اصلا تجربه خوبی نبود. حصارکشیای که اطراف ساختمان تئاترشهر انجام شده و آن را از فضای خیابان جدا کرده، باعث شده اصلا جو جشنواره شکل نگیرد. از طرف دیگر مردم هم حتی در خود تهران از وجود این جشنواره اصلا خبر ندارند. اطلاعرسانی انجام میشود، ولی بهنظرم در حد یک جشنواره بینالمللی نیست. کارها از استانهای مختلف به تهران میآیند و باید دیده شوند. ما 300مخاطب داشتیم، ولی میتوانست بسیار بهتر باشد. با همه اینها از اجرایی که داشتیم راضی هستم. خنده مخاطب و ارتباطی که با کار برقرار کرده بود، برایم خیلی لذتبخش بود. مسئله مهم اما این بود که ما در یک روز 3بار اجرا رفتیم و اجرای یک مونولوگ یک ساعت و نیمه آدم را پیر میکند. صبح برای ارشاد بازبینی رفتیم و 2اجرا هم در جشنواره داشتیم. من نمیدانم چرا کاری که قبلا بازبینی شده یکبار هم روز اجرا باید بازبینی شود.
از متن و روند نوشتن آن بگویید.
نمایشنامه گوربهگور براساس شخصیت ملانصرالدین نوشته شده است. او در برزخ گیر کرده و گفته میشود هر کس میتواند یک سال به زمین برگردد و حال مردم را خوب کند. ملانصرالدین هم دوباره روی زمین و به ایران برمیگردد، اما دچار مشکلات زیادی میشود. نمایشنامه براساس وفای به عهد است و اینکه باید به عهدی که میبندیم، وفادار باشیم.
بهنظرتان شیوه برگزاری جشنواره چه نکات مثبت و منفیای دارد؟
نشستهای خوبی برگزار شد و برنامه گفتوگومحور بابیستا هم که در فضای مجازی منتشر میشد، ایده خوبی بود. اتفاقاتی هم در پارک آب و آتش افتاد که بهنظرم خیلی خوب بود؛ مثل برگزاری مراسم شادپیمایی افتتاحیه جشنواره و اجراهای خیابانی. این مراسم هم بهدلیل همان مشکلات محوطه تئاترشهر البته در پارک آب و آتش برگزار شد که با رفع مشکلات تئاترشهر دوباره به همانجا برمیگردد، ولی این تغییر خیلی مثبت بود و استقبال خوبی هم از آن شد.
مشکلی که در این میان وجود داشت، این بود که هر گروه فقط میتوانست کارش را اجرا کند و بعد هم باید روز بعد، هتل را تحویل میداد و میرفت. کی میتوانستیم کار همدیگر را ببینیم؟
هیچ تبادل فرهنگیای شکل نمیگرفت. البته دلیلش هم کمبود بودجه است که قابل فهم است. مشکل دیگری هم که وجود دارد این است که هیچ نشست نقد و بررسیای برای کارها برگزار نمیشود. پیش از جشنواره یکسری کارگاه برگزار شد، اما در طول جشنواره این اتفاق نیفتاد. یک نکته مهم هم این است که تندیس جشنواره تئاتر عروسکی تهران که 30سال است برگزار میشود، نام ندارد. اصولا فقط جشنواره فیلم است که تندیسش اسم دارد و سیمرغ بلورین میدهد. مسئله بعدی هم کمکهزینههای ناچیزی است که به گروهها داده میشود و همان مبلغ سالهای پیش است و هیچ تناسبی با تورم ندارد. این کار را سخت میکند و گروهها مجبور میشوند از کارشان کم کنند و دکور و عروسک را تنها در حد نیاز داشته باشند.
با این اوصاف، فکر میکنید این جشنواره چطور میتواند به پیشرفت تئاتر عروسکی و دیده شدن نمایشها کمک کند؟
بهنظر من برگزیدههای این جشنواره باید به جشنواره تئاتر فجر معرفی شوند. دومین نکته این است که برگزیدهها فقط پول نمیخواهند، اجرای عمومی میخواهند. بهنظرم 30شب اجرا از هر کمکهزینه و جایزهای ارزشمندتر است؛ چون باعث میشود کار دیده شود. داشتن یک سیاست ثابت هم میتواند کمککننده باشد. هر دبیری با سیاستهای خودش میخواهد کار جدید انجام دهد. نکته خیلی مهم این است که تکلیف این جشنواره در بخش بینالملل اصلا مشخص نیست. امسال فقط 3گروه خارجی در جشنواره شرکت کردند. ما نمیدانیم این کارها داوری دارند یا خیر یا چه کیفیتی دارند. بهنظرم اگر قرار است جشنواره بینالمللی باشد، میتواند در بخش پژوهش بینالمللی کار کند و در عوض بودجه بیشتری به گروههای ایرانی داده شود تا کیفیت کارها هم بیشتر شود. از طرف دیگر لازم است به یکسری از استادان و جوانان خلاق سفارش کار داده و از آنها حمایت شود.
خنداندن تماشاگر لذتبخش است
گفتوگو با کارگردان نمایش «گوربهگور» که در بیستمین جشنواره تئاتر عروسکی تهران اجرا شد
در همینه زمینه :