زورخانه سنتی و قدیمی سرتخت که حالا روزهای آرامی را سپری میکند تا چند دهه قبل نماد این محله بهحساب میآمد و جایی برای دورهمیهای دوستانه و البته خیرخواهانه بود.
آنطور که قدیمیها روایت میکنند، قدمت زورخانه سرتخت به عصر ناصری بر میگردد و برخی نیز قدمت آن را بیش از یک قرن تخمین میزنند اما در منابع مکتوب تاریخی بهعنوان یکی از قدیمیترین زورخانههای تهران از آن نامی به میان نیامده است. نام زورخانه سرتخت در دوره پهلوی اول با عنوان زورخانه مرشد کاوه بر سر زبانها افتاد. مرشد کاوه کسی بود که صدای دلنشین و دم گرمی داشت و هر هفته پهلوانهای محلی را دور هم جمع میکرد تا به قول معروف ضرب بگیرد و در مدح مولا بخواند. میاندار زورخانه اما پهلوان حسین اربابی بود که قدیمیهای موسپیدکرده سرتخت از او بهعنوان چشم و چراغ زورخانه آجری محله نام میبرند. درباره فتوت و جوانمردی پهلوان اربابی روایتهای مختلفی نقل شده که برخی از آنها با هویت زورخانه سرتخت عجین است. علی اربابی، نوه پهلوان اربابی که از کودکی در رکاب پدربزرگش به زورخانه قدیمی سرتخت رفتوآمد داشته خاطرات نابی درباره این مکان قدیمی روایت میکند. او معتقد است زورخانه سرتخت یا همان مرشد کاوه یکی از نخستین زورخانههایی بود که آیین گلریزان را در آن برپا میکردند:«مراسم گلریزان را به شکل کاملا سنتی و با درنظر گرفتن آداب خاصی که باید رعایت میشد در زورخانه سرتخت برپا میکردند. پهلوانها وقتی میخواستند زندانی آزاد کنند یا برای دختران دم بخت جهیزیه تهیه کنند در گود زورخانه دور هم جمع میشدند و لنگی پهن میکردند تا هر کسی به اندازه بضاعت کمک کند. قبل از گلریزان هم رسم بود که کوچکترها مقابل بزرگترها زانو میزدند که نشانه تواضع آنها در برابر بزرگترها بود.» حسین اربابی فردی متدین و یکهپهلوان ری بود و بسیاری از پهلوانان نامی پایتخت برای عرض ارادت به او وارد گود زورخانه سرتخت میشدند. نقل است که سیدحسن رزاز، پهلوان پرآوازه دوره قاجار و پهلوی که از حامیان انقلاب مشروطه بود با پهلوان اربابی رفاقت دیرینهای داشت. رفاقت دو پهلوان در حدی بود که وقتی سیدحسن رزاز به پابوس سیدالکریم(ع) رفت به رسم ادب مهمان پهلوان اربابی در زورخانه سرتخت شد تا شلوغترین و تاریخیترین روز این زورخانه رقم بخورد. قدیمیها نقل میکنند که وقتی سیدحسن رزاز وارد گود شد از حفره بالای سقف گنبدی او را گلباران کردند و خیلیها با تماشای این شور و حال وصفنشدنی اشک میریختند. این هم رسم مهماننوازی در زورخانه سرتخت بود که پهلوان حسین اربابی در بطن آن قرار داشت و به شیوه پهلوانهای تهران قدیم به جا میآورد.» پهلوان اربابی، شهریور 1330بهدلیل ابتلا به سل درگذشت و زروخانه هم با گذشت زمان به کلوپی برای بازیهای رایانهای تبدیل شد.
جولان پهلوان اربابی در گود مردانگی
در همینه زمینه :