کوچهرهگذران گریان
روزی نبود که صدای گریه و مویه زنان از کوچه شنیده نشود. مردان تابوت چوبی را به دوش گرفته و از درهای مردهشورخانه معروف اودلاجان راهی قبرستان میشدند.
کوچهای که این روزها به نام کنسولگری معروف است روزگاری در انتهای خود یکی از قدیمیترین غسالخانههای تهران را جای داده بود. نصرالله حدادی، تهرانپژوه میگوید: «این کوچه بهواسطه غسالخانهای که در انتهای آن قرار داشت به کوچه مردهشورخانه معروف بود. سابقا در هر محدودهای از شهر غسالخانهای وجود داشت و اهالی محلههای مختلف برای غسل میت از آن استفاده میکردند. غسالخانه اودلاجان هم غسالخانهای عمومی بود و نهتنها مسلمانان بلکه کلیمیان هم از آن استفاده میکردند.» باغ و عمارت حسن میرزا، امین دربار، نیز در این کوچه قرار داشت و یکی از معروفترین کوچههای محله اودلاجان بود.
رحیم طوبایی، از معتمدین محله میگوید: «در بقعه پیرعطا قبرستان کوچکی بود که در سالیان بسیار دور بهعنوان قبرستان محله از آن استفاده میشد. البته این محل، عمومیت نداشت و اکثر مردم مردگان خود را به قبرستانهای تهران همچون قبرستان مسگرآباد میبردند. درمردهشورخانه اودلاجان مرده را غسل میدادند و بعد به قبرستان میبردند.»
آن روزها مراسم کفن و دفن و ختمها همچون امروزه بزرگ و تجملاتی نبود. بعد از دفن میت، بیشتر اهالی به خانه صاحبعزا میرفتند و حتی برای عرض تسلیت غذا هم میپختند تا خانواده متوفی مجبور به آشپزی نشود.
طوبایی در ادامه میگوید: «قبرستان قدیمی محله اودلاجان که در نزدیکی بقعه پیرعطا قرار داشت قبل از سال 1330به فضایی مخروبه با سنگقبرهایی شکسته تبدیل شده بود و به مرور به محل رهاکردن زباله و نخاله مبدل شد. همین امر باعث شد تا مردی به نام مصطفی نجات این قبرستان را به زورخانه تبدیل کرد و سال 1332به نام زورخانه نجات میزبان پهلوانان محله اودلاجان شد. بعد از مرگ مصطفی نجات مرحوم حاج محمود همایونصفت، معروف به محمود قزوینی، چراغ این زورخانه را روشن نگاه داشت. متأسفانه بعد از محمود قزوینی زورخانه دیگر رونق گذشته را پیدا نکرد و درهایش بسته شد و ورثه آنجا را فروختند.»