قبولشدگان موانع و پیچها
قبولشدگان با لبخندی پهن از راهرویی باریک خود را به حیاط که برای آزمون عملی با تایرهای آبی و سفیدرنگ و موانع مخروطی ترافیکی، تدارک و تجهیز شده، میرسانند. افسر کهنهکار دیگری نیز آنجا به آزمونگیری مشغول است: «آقای کریمی... سوار اون هوندا 125شو...» داریوش، بهبودیافته از اعتیاد است که به زحمت توانسته پیک غذا در رستورانی حوالی خانهشان شود؛ البته با شرط داشتن گواهینامه که صاحب رستوران گذاشته بود. ششدانگ حواسش را میدهد پی قبول... اول به سرش کلاهایمنی میگذارد و موتور را از روی جک برمیدارد و از سمت چپ آن، سوار میشود. بعد از تنظیم آینهها، گرداندنسوئیچ، هندل، کلاچ و دنده کمی هم چرخاندن دسته گاز، انگار که زیر لب «بسمالله» میگوید و بااحتیاط بین موانع و پیچها میراند. افسر از دور اشاره میکند: «پارککن حاشیه مسیر یک». تأیید نهایی افسر که جلب میشود، داریوش ریههایش را از نفس خالی میکند.