• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
چهار شنبه 30 آبان 1403
کد مطلب : 240977
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Z4PoJ
+
-

تصدیق بفرمایید

خرده‌روایت‌هایی از موتور سوارانی که یک روزه گواهینامه می‌گیرند

زندگی
تصدیق بفرمایید

سحر جعفریان‌عصر- ‌روزنامه نگار

برای بسیاری‌شان چون «زود، دیر شد» گرفتن گواهینامه موتورسیکلت‌شان به تأخیری چندین‌و‌چند‌ساله رسیده است. تأخیر برای گرفتن گواهینامه موتورسیکلت‌هایی که کسب و معاش آنها را در گرو دارد. برای برخی دیگرشان اما اینگونه بوده و شاید هنوز هم هست که «عشق به موتورسیکلت را چه به کاغذبازی‌ و گرفتن گواهینامه؟!» با هر قصه و روایتی در هر حال و سنی چه زود برایشان دیر شده باشد و چه عشق ویراژ و ژانگولربازی وسط خیابان یا پیست‌های رالی حتی داکار(معتبرترین رالی جهانی اتومبیلرانی و موتورسواری)، باد به سرشان انداخته باشد، آخر همان قصه و روایت‌هایشان ناگزیرند پی‌گرفتن گواهینامه را بگیرند؛ گواهینامه‌هایی که بنا به ضرورت گاه در قالب اجرای طرح‌هایی موقتی ازجمله طرح صدور یک‌روزه گواهینامه موتورسیکلت، زود و ارزان صادر می‌شوند.

وقتی گواهینامه، خرج عطینا بود!

بعد از واحد پذیرش که از سر صبح صفی طولانی از پیر و جوان مقابلش شکل گرفته، اتاق «معاینه پزشکی» در گوشه‌ای از راهروی عریض و طویل آموزشگاه نیز شلوغ از جمعیت است. پزشک و دستیارانش، میان آن به بررسی صلاحیت جسمی و روانی متقاضیان دست جنبانده‌اند. متقاضی سن‌و‌سال‌داری روی صندلی در فاصله استاندارد 6متری از «ای‌چارت» می‌نشیند: «چند تا رو غلط جواب بدم، رد می‌شم؟» پزشک که نظامی درجه‌داری است: «4مورد... چرا اینقدر دیر یاد گواهینامه موتور افتادی عموجان؟!» با دست، چشم چپ خود را می‌پوشاند و تلاش می‌کند جهت هر حرفی را که پزشک بر آن لیزر می‌اندازد، تشخیص دهد: «رو به بالاست... این یکی رو به پایینه... بعضی از حرفای آدم قدیمی‌ها رو نباید گوشواره کرد... مثل این حرف که پدر خدابیامرزم همش به ما می‌گفت وقتی رانندگی بلدید، تصدیق‌ گرفتن خرج عطیناست... این یکی سمت راسته».

اول سرباز شو بعد موتور سوار شو

عطای درس و مشق را در همان دوران شر و شور نوجوانی به لقایش بخشید. یک روز سر چال مکانیکی دست به آچار می‌شد، روز دیگر پای تنور نانوایی عرق می‌ریخت و روزهایی هم دخل بقالی و میوه‌فروشی را می‌گرداند. تا اینکه پس‌اندازش را گرد کرد و هوندای خوش‌رکابی برای دلیوری و کسب رزق و روزی عیال تازه‌اش خرید؛ ولی بدون گواهینامه‌ای در جیب. حالا از اول صبح آمده و نفر هشتم در صف انتظار برای دریافت گواهینامه یک‌روزه با حداقل هزینه‌های معمول است: «اون اول‌ها بدون کارت پایان‌خدمت، گواهینامه صادر نمی‌کردن. برای همین گواهینامه‌ گرفتن منم موند تا الان که 35سالم شده. ایشالا اگه امروز گواهینامه را بذارن کف دستم، همه راحت می‌شیم؛ همه یعنی خودم، موتور زهواردررفته‌ام و هم راهور که خسته شد از تعقیب، تذکر و بگیر و ببند من.» درِ اتاق آزمون آیین‌نامه باز می‌شود: «نفر هشتم... آقای رضایی... بیا داخل.»

افسران کهنه‌کار و آدم‌شناس

سینه‌کش دیوارهای اتاق آزمون آیین‌نامه بیش از 20صندلی چیده‌ شده که بر همگی‌شان، متقاضیانی دیرآمده و آنها که می‌خواهند زود هم بروند، تکیه زده‌اند. میز و صندلی مامور کهنه‌کار آزمون نیز سینه‌کش یکی از همان دیوارهاست. تابلوها و علائم راهنمایی و رانندگی را که در برگه‌هایی گلاسه، تصویر شده‌اند روی میزش برای آزمونی کوتاه مهیا کرده. بدون کلامی اضافه از هر متقاضی 10سؤال ساده و سخت می‌پرسد. سال‌هاست که به این کار است و حالا خوب می‌داند عمده این افراد که در این سن و سال (بالای 30سال) می‌آیند سراغ گواهینامه، موتورسیکلت‌هایشان وسیله کار و معاش‌شان است نه تفریح و دوردورکردن و تک‌چرخ زدن. از این‌روست که دست متقاضی نخست بعد از پرسیدن 3سؤال برایش رو می‌شود و عبارت «مردود» را روی پرونده‌اش می‌نویسد: «کاش قبل آزمون یه نگاه به تابلوهای توی کوچه و خیابون می‌انداختی؟!»






 

این خبر را به اشتراک بگذارید