• چهار شنبه 30 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 18 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 20
دو شنبه 21 آبان 1403
کد مطلب : 240121
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/KOwrz
+
-

مرضیه باهنر درباره ویژگی همیشگی پدرش می‌گوید:

هر شب با همه ما تماس تلفنی می‌گیرد

گفت‌وگو
هر شب با همه ما تماس تلفنی می‌گیرد

پریسا نوری

38ساله و فرزند سوم خانواده است. کارشناسی ارشد مدیریت آی‌تی دارد و دریک شرکت مشغول کار است. در طول مصاحبه با انرژی و شور و شعف خاصی از پدرش صحبت می‌کند. با مرضیه باهنر که مادر 2 پسر 5و 8ساله است درباره کم و کیف ارتباط مهندس باهنر با فرزندانش از کودکی تا امروز صحبت کرده‌ایم.

بی‌مقدمه برویم سراغ اصل مطلب. اخلاق پدرتان در خانه چطور است؟ عبوس و گرفته یا بشاش و گشاده‌رو؟
پدر همیشه در خانه خیلی خوش اخلاق هستند. شاید چهره‌شان جدی یا حتی عبوس باشد، اما در خانواده و اقوام و جمع دوستان بسیار بذله‌گو هستند.

صحبت از جمع دوستان شد، با خانواده کدام‌یک از مقامات سیاسی دوستی و رفت‌وآمد داشتید؟
ارتباط مداوم که نه ولی در مراسم افطاری‌ها و برنامه‌هایی که وجود داشت خانواده آقایان لاریجانی، پورمحمدی، نبوی و مرحوم غفوری‌فرد را بیشتر می‌دیدیم و کاملا همدیگر را می‌شناختیم.

در دوره کودکی ارتباطتان با پدرتان چطور بوده؟
پدر با وجود اینکه همیشه مشغله داشتند و به‌خاطر مسئولیت‌هایشان سرشان خیلی شلوغ بود، اما همیشه برای ما وقت می‌گذاشتند و تأکید داشتند که خانواده ساعت‌هایی را کنار هم بگذرانند. برای همین من و خواهرها و برادرهایم همیشه ارتباط خوبی با پدرمان داشته و داریم. پدر در خاطرات کودکی ما نقش پررنگی داشتند. یادم هست وقتی مدرسه می‌رفتم دوستانم که پدر را می‌دیدند برایشان عجیب بود که چطور با این همه مشغله آنقدر با حوصله است و همیشه هر جا که لازم است به‌خاطر بچه‌ها حضور دارد.

پدرتان نماینده ادوار مجلس بودند و اکنون هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند، شما یا خواهرها و برادرها به تعبیری خودتان را آقازاده می‌دانید؟
در خانه ما هیچ وقت فضا به سمتی پیش نمی‌رفت که این احساس را داشته باشیم. پدر همیشه گوشزد می‌کردند که فرقی با سایرین ندارید و تأکید داشتند باید بر پایه تلاش و توانایی خودتان به چیزی که فکر می‌کنید استحقاقش را دارید برسید، نه به واسطه موقعیت من.

یعنی هیچ وقت پیش نیامد که به‌خاطر پدرتان جایی امتیازی برای شما یا خواهر و برادرها قائل شوند؟
نمی‌توانم منکر این شوم. به هر حال  وجهه اجتماعی‌ پدر خیلی جاها کمک کرد که کارمان در مسیر قانونی بهتر پیش برود، اما هیچ وقت اینطور نبود که برای کار خلاف قانون یا کاری که برای دیگران انجامش غیرممکن بود درخواست داشته باشیم.

درباره پوشش ظاهری‌تان سختگیری نمی‌کردند؟
اینکه اصول را رعایت کنیم همیشه مورد توجه‌شان بوده و برای همین ما را در مسیری قرار دادند که پوشش اسلامی انتخاب خودمان باشد. هر چند ما هم به‌عنوان یک مسلمان وظیفه خودمان می‌دانستیم که پوشش اسلامی را رعایت کنیم و اگر جاهایی هم تردید داشتیم و سؤال می‌کردیم برایمان توضیح می‌دادند، ولی در آخر حق انتخاب را به‌خودمان می‌دادند. مثلا یکی از خواهرهایم وقتی به دانشگاه می‌رفت پرسید اشکال ندارد به جای چادر، مانتو بپوشد؟ که پدر گفت نه! چه اشکالی دارد. مهم این است که پوشش اسلامی باشد. البته خواهرم بعد از مدتی خودش دوباره انتخاب کرد که چادر سر کند.

پوشش شما چیست؟ چادری هستید؟
چادری نیستم ولی پوششم کاملا اسلامی است.

از نقش مادر مرحومتان در تربیت شما و برادر و خواهرهایتان بگویید.
 مادر من استاد دانشگاه الزهرا(س) بودند. 5تا بچه بزرگ کردند و در عین حال فعالیت اجتماعی هم داشتند. روی تربیت ما هم خیلی دقیق بودند و تلاش می‌کردند که تربیت اسلامی داشته باشیم. الان که 18سال از فوتشان گذشته وقتی دور هم می‌نشینیم و صحبت می‌کنیم نقش پررنگ مادرم در تربیت همه ما غیرقابل انکار است. حتی پدرم می‌گوید یک جاهایی که در تربیت شما سؤالی برایم ایجاد می‌شد از مادرتان راهنمایی می‌گرفتم.

پدرتان درباره ازدواج شما و خواهرها سختگیر بودند؟
به این موضوع خیلی پدرانه و دلسوزانه نگاه و کمک می‌کردند که همسر مناسبی انتخاب کنیم. هرکسی که قرار بود به‌عنوان خواستگار به خانه‌مان بیاید قبلش حتما باید با او صحبت کرده و بررسی‌های اولیه را انجام می‌دادند. آنها را از نظر اعتقادات و نوع رفتارشان می‌سنجیدند و بعد نظرشان را به ما اعلام می‌کردند. مثلا می‌گفتند از نظر من این نکات مثبت و این نکات منفی را دارد. خدا را شکر با همین نگاه دلسوزانه ازدواج همه‌مان موفق بود.

ازدواج شما و خواهرهایتان سیاسی بود؟
خیر. دو تا از خواهرهایم با همکلاسی‌های دانشگاه‌شان ازدواج کردند و همسر من هم پسر یکی از دوستان پدرم است.

پدرتان هیچ وقت برای دامادها هم سفارش نکردند؟
(با خنده) چرا اتفاقا سفارش معکوس داشتند.

متوجه منظورتان نمی‌شوم.
پدر از همان روز اول به دامادها می‌گفتند هیچ وقت روی اینکه داماد یک فرد مسئول هستید حساب باز نکنید. حتی یک‌بار که یکی از شوهرخواهرهایم در شرکتشان ارتقای شغلی گرفته بود پدر برای اینکه مطمئن شود این اتفاق طبیعی رقم خورده با مدیر شرکت تماس گرفتند و گفتند اگر این کار قرار است به‌خاطر من انجام شود آن را لغو کنید که آن بنده خدا با سند و مدرک پدر را قانع کرده بود که ما باید پیش از این ایشان را ارتقا می‌دادیم. پدر نظرشان این است که طی مدارج و ارتقای شغلی باید با توجه به توانمندی و شایستگی افراد و به‌صورت پله پله انجام شود.

الان ارتباطتان با پدر و همسرشان چطور است؟
پدرم هر شب حتی شده به اندازه 2دقیقه به تک تک ما زنگ می‌زند و احوالپرسی می‌کند. به‌خاطر برکت وجود پدر آخر هفته‌ها هم در خانه آنها یا یکی از بچه‌ها دور هم جمع می‌شویم و حداقل نصف روز را با هم می‌گذرانیم. گاهی هم برنامه‌ریزی می‌کنیم که به گردش و تفریح دسته جمعی برویم. مثلا زمستان‌ها با بچه‌ها برف بازی می‌کنیم و تابستان‌ها هم به پارک می‌رویم.

ارتباط صمیمی با نوه‌ها
پدرم 8نوه دارد که بزرگ‌ترینشان 20ساله و کوچک‌ترینشان که پسر من است 5و نیم ساله است. امکان ندارد شبی زنگ بزند و سراغ تک‌تک نوه‌ها را نگیرد. اگر هم به مسافرت برود برای همه‌شان حتما یک سوغاتی کوچک می‌آورد. در جمع‌ها پدر گاهی که حوصله دارد با نوه‌های کوچک‌تر همبازی می‌شود و برای بزرگ‌ترها هم خاطره تعریف می‌کند.

برای پدرم خانواده در اولویت است
وقتی از دختر محمدرضا باهنر می‌خواهیم با اشاره به یکی از ویژگی‌های پدر، خاطره‌ مشترکی از دوره کودکی با پدرش تعریف کند، می‌گوید پدر همیشه ارزش خانواده را با اهمیت دادن به دورهمی‌های خانوادگی به ما نشان می‌دادند. یادم هست وقتی بچه بودیم برای دیدار با خانواده پدری و مادری حداقل سالی 2بار به کرمان می‌رفتیم. شب‌ها که راه می‌افتادیم، ما بچه‌ها در ماشین می‌خوابیدیم و پدر و مادر مسیر هزار کیلومتری تا کرمان را به نوبت رانندگی می‌کردند. صبح که می‌رسیدیم پدر با وجود خستگی بسیار، خندان بودند و تلاش می‌کردند همه خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌ها را که حدود 40نفر بودند دور هم جمع کنند تا غذایی کنار هم بخوریم و یک دورهمی فامیلی داشته باشیم.» مکثی کرده و ادامه می‌دهد: «این خاطره در ذهن من پررنگ است چون پدر به ما یاد دادند که با وجود مسئولیت سنگینی که دارند دور هم بودن خانواده برایشان با ارزش است و خانواده را فدای کار و مسئولیت نمی‌کنند.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید