این دمکراسی است؟
سیستم انتخابات آمریکا بهگونهای است که الزاما منعکسکننده آرای اکثریت نیست از همینرو میتوان آن را ناعادلانه دانست. جورج دبلیو بوش جمهوریخواه در سال۲۰۰۰ و ترامپ در سال۲۰۱۶ هر دو با وجود بهدست نیاوردن اکثریت آرای مردم در سراسر آمریکا، رئیسجمهور این کشور شدند. این اتفاق،3 بار هم در سده۱۸۰۰ میلادی رخ داده است.
نقد کارشناسان آمریکایی از الکترال کالج
با توجه به پیچیدگیهای فرایند انتخاباتی آمریکا و وجود سیستم الکترال کالج، برخی از کارشناسان آمریکایی نیز سیستم رأیگیری به روش الکترال کالج را زیر سؤال میبرند.
جسی وگمن، نویسنده کتاب «اجازه دهید مردم رئیسجمهور را انتخاب کنند» معتقد است که بهسختی میتوان یک استدلال فکری در راستای تأیید و پذیرش سیستم الکترال کالج ارائه کرد. به اعتقاد این نویسنده آمریکایی، سیستم الکترال کالج آمریکا در واقع حق واقعی رأیدهندگان برای انتخاب رئیسجمهور براساس رأی اکثریت را زیر سؤال برده است و در مواردی ازجمله انتخابات2016، رأی بیشتر الکترال کالج به دونالد ترامپ اختصاص یافت که در حقیقت رأی عددی کمتری در مقایسه با رقیب خود يعني هیلاری کلینتون
داشت.
گوتام موکوندا، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد به رسانه انپیآر میگوید: یکی دیگر از فرایندهای ناعادلانه رأیگیری به روش الکترال کالج این است که هر ایالت براساس تعداد نمایندگی خود در مجلس نمایندگان و سنا، دارای سهمیه رأی الکترال کالج است؛ به این معنی که ایالتهای کوچک و چرخشی میتوانند تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
فرانسیس فوکویاما، کارشناس علوم سیاسی در آمریکا ميگويد: اگر الکترال کالج اصلاح نشود، ما با مشکل روزافزون مشروعیت انتخابات در آمریکا روبهرو خواهیم شد.
دموکراسی حاکم است؟
درحالیکه بسیاری افراد، آمریکا را بهعنوان یک دمکراسی تصور میکنند، روند انتخابات اما هرگز دمکراتیک کامل بهنظر نمیرسد. در سیستم الکترال کالج، همیشه رأی اکثریت تعیینکننده رئیسجمهوری آینده نیست، مانند پیروزی بوش و ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری 2000 و 2016 با وجود رأی کمتر در برابر رقیب خود. قدرت بیش از حدی در «ایالتهای چرخشی» متمرکز است و چند ایالت چرخشی سرنوشت کل آمریکا را تعیین میکنند. قوانین سختگیرانه احزاب سیاسی و ایالتی، مانع مشارکت برخی از شهروندان در انتخابات مقدماتی و عمومی میشود و همه شهروندان امکان ورود به رقابتهای انتخاباتی را ندارند. هزینههای سرسامآور اجرای یک کمپین انتخاباتی میتواند به افراد و شرکتهای ثروتمند اجازه دهد كه نقشهای اصلی را بر عهده بگیرند و کسانی که جیبهای کوچکتری دارند، دلسرد میشوند. در واقع جریان اصلی انتخابات را کارتلهای بزرگ مالی و شرکتهای بزرگ تعیین میکنند، چون افراد معمولی و کمدرآمد قادر به رقابت با دیگر نامزدهای انتخاباتی با میلیونها دلار هزینه تبلیغاتی نیستند. زیرساختهای لازم برای تشکیل حزب سوم وجود ندارد، چون سیستم الکترال کالج باعث شده که فقط 2حزب حاکم تصمیمگیرنده اصلی باشند و احزاب دیگر قادر به عرضاندام و ورود به کنگره یا کاخ سفید نیستند. در واقع الکترال کالج باعث شده تا قدرت فقط میان 2حزب دست بهدست شود. عدمانعکاس تنوع نژادی و فرهنگی یکی دیگر از ایرادات نظام انتخاباتی آمریکاست. سیستم الکترال کالج بهطور غیرمستقیم ممکن است برخی اقلیتها را در ایالتهای با اکثریت مشخص نادیده بگیرد، زیرا رأیها براساس کل ایالت شمارش میشوند. این مسئله باعث میشود که آرای برخی اقلیتهای قومی و فرهنگی بهخوبی نمایان نشود و خواستههای آنها در سیاستگذاریهای کلان ملی کمتر مورد توجه قرار گیرد.
دشوار بودن اصلاحات انتخاباتی
سیستم الکترال کالج بهدلیل پیچیدگیهایش در مقایسه با یک سیستم رأیگیری مستقیم، امکان اصلاحات گستردهتر انتخاباتی در آمریکا را محدود کرده است. برای مثال، تلاشها برای تغییر این سیستم نیازمند تصویب اصلاحیهای در قانون اساسی آمریکاست که این امر به تأیید سهچهارم ایالتها و دوسوم کنگره نیاز دارد که اغلب بهخاطر مقاومت برخی از ایالتهای کوچکتر و مزیتهایی که برایشان دارد، بسیار دشوار است.
پایین بودن مشارکت در ایالتهای غیرچرخشی
در سیستم انتخاباتی الکترال کالج، رایدهندگان در ایالتهایی که بهطور سنتی به نفع یک حزب رأی میدهند، انگیزه کمتری برای شرکت در انتخابات دارند. این موضوع باعث کاهش مشارکت در ایالتهای غیررقابتی میشود و نقش این ایالتها در انتخابات را کمرنگ میکند؛ چراکه رایدهندگان احساس میکنند آرای آنها تأثیر چندانی بر نتیجه نهایی نخواهد داشت؛ چون همواره یک حزب خاص(مثلا پیروزی همیشگی حزب دمکرات در ایالت کالیفرنیا) در یک ایالت نتیجه ثابت بهدست میآورد و انگیزه مشارکت در اینگونه ایالتها بسیار پایین است.