• سه شنبه 29 آبان 1403
  • الثُّلاثَاء 17 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 19
چهار شنبه 25 مهر 1403
کد مطلب : 237733
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Z4j76
+
-

شاهکار تارانتینو 30 ساله شد

درباره«پالپ فیکشن» که فیلمی درباره روزمرگی است

گزارش
شاهکار تارانتینو 30 ساله شد

ناصر احدی-روزنامه‌نگار

از چشمگیر‌ترین دستاورد‌های آخرین دهه قرن بیستم که برای سینه‌فیل‌ها، تئوریسین‌ها و مورخان سینما به یک اندازه عشق، نظریه و تأثیر فراهم کرد. «داستان عامه‌پسند»، دومین فیلم کوئنتین تارانتینو، توانست در کالبد الگو‌های سرراست و رایج روایت سینمای گنگستری، رگ‌های پرخونی از زندگی و عضلات جانداری از روزمرگی تعبیه کند. عشق‌فیلمی که سینما را از دل قفسه‌ کلوب‌های کرایه فیلم و ردیف صندلی سینما‌‌های ارزان‌قیمت یاد‌گرفته بود، با فیلم اولش (سگ‌های انباری) و فیلمنامه‌ و داستانی که برای تونی اسکات و الیور استون نوشته بود، برای هالیوود فیلمی اپیزودیک براساس درک پیچیده‌ای از زمان و تصادف رو کرد. نخل طلای کن و مجسمه اسکار هدایای کوچکی برای اتفاق بزرگ تارانتینو در سال1994 بودند. 30سال از ساخت داستان عامه‌پسند می‌گذرد. فیلم وارد زندگی روزمره شده و این بهترین سرنوشت برای چنین فیلمی است. این صفحه یادبودی برای روزمرگی‌ لذتبخش و جاندار به نمایش درآمده در این فیلم است.

داستان از چه قرار است؟
داستانی با خطوط متقاطع که ماجراهای 2گنگستر به نام‌های وینسنت و جولز، رئیس‌شان مارسِلوس والاس و همسرش میا والاس، بوکسوری به نام بوچ و  2سارق خرده‌پا به نام‌های پامپکین و هانی‌بانی را با رفت و برگشت‌های زمانی روایت می‌کند. ‌ فیلم درباره دنیای گنگسترهاست، اما نوعی بی‌خیالی و لاقیدی در دیالوگ‌ها و روابط شخصیت‌ها موج می‌زند که کیفیتی کمیک به فیلم بخشیده است.



 بازی‌ با زمان
پس از «داستان عامه‌پسند»، برای فیلمسازان پذیرفته شد که فیلم‌هایشان را در حلقه‌های کوچک (همچون فیلم «یادآوری» کریستوفر نولان) یا در حلقه‌های بزرگ (مثل فیلم «برگشت‌ناپذیر» گاسپار نوئه) ساختاربندی کنند و از به‌هم‌ریختن زمان و ذهن بینندگان ابایی نداشته باشند. دیوید دنبی، منتقد سینما  معتقد است که گرایش مدرن به «روایت‌های نامنظم» - از «درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش» گرفته تا «بابِل» - برآمده از این فیلم تارانتینو است.

فیلم جزئیات بی‌اهمیت
برخلاف بسیاری از فیلم‌های مهم، چیزی که سبب شهرت و اعتبار «داستان عامه‌پسند» شده مفاهیم بزرگی مثل آزادی، هویت، افتخار و... نیست، بلکه چیزی که باعث می‌شود این فیلم خاص باشد پرداختن آن به جزئیات کوچکی مثل پایلوت‌های تلویزیونی، پیام‌های غذایی، سیستم اندازه‌گیری طول، شکم‌های چاق، ساعت‌های مچی، قهوه‌های خوش‌طعم و... است.

الگویی برای فیلم‌های گنگستری
«داستان عامه‌پسند» چنان سایه بلندی بر فیلم‌های گنگستری مدرن انداخته که جدا کردن فیلم‌هایی که تأثیر ساده‌ای از آن گرفته‌اند از فیلم‌هایی که بدون آن هرگز ساخته نمی‌شدند، کاری بسیار دشوار است؛ برای مثال بدون «داستان عامه‌پسند»، احتمالا «قاپ‌زنی»، «در بروژ»، سریال «سوپرانوها» و.. ساخته نمی‌شد.

 تارانتینو:
  داشتم تلاش می‌کردم که ‌ فیلمی بدون پول بسازم، پس به فیلم کوتاهی فکر می‌کردم که بتوانم به‌عنوان کارت تماس در جشنواره‌ها ارائه بدهم. می‌خواستم نشان دهم چه کاری از من ساخته است تا بتوانم یک فیلم بلند بسازم. پس به داستان وینسنت و میا فکر کردم. بعد گفتم چرا یک داستان کوتاه جنایی دوم ننویسم و یک سومی و بعدا یکی بعد از دیگری، و هر وقت که پول کافی داشتم، آنها را فیلمبرداری نکنم؟ پس به دوستم راجر آوری تلفن کردم تا از او بخواهم داستان دوم را بنویسد، اما به این شرط که کلاسیک‌ترین داستان ممکن باشد و فرمی بسیار جذاب داشته باشد



چند داستان معتبر
در 30سالگی «پالپ‌فیکشن» نشریه «ورایتی» با برخی عوامل این فیلم صحبت کرده که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید‌

جان تراولتا، بازیگر
 تارانتینو در «داستان عامه‌پسند» سطح کارم را بالا برد و به من شانسی دوباره داد تا از نظر حرفه‌ای در سطحی بالاتر کار کنم. در جشنواره کن که فیلم را برای نخستین‌بار دیدم، فراتر از انتظار من بود؛ زیرا به سطح جدیدی از داستان‌گویی و فیلمسازی رسیده بود که می‌توانستی آن را احساس کنی. تاریخ بود که داشت
ساخته می‌شد.

دنی دویتو، تهیه‌کننده اجرایی
یک روز زنگ در را زدند و بسته‌ای حاوی ۱۵۵صفحه به دستم رسید. به خدا قسم فکر می‌کنم هنوز داغ بود و بالای صفحه نوشته شده بود: «داستان عامه‌‎پسند» اثر کوئنتین تارانتینو، پیش‌نویس نهایی.‌ با یک فنجان چای توی مبل فرو رفتم و خواندم و قاه‌قاه خندیدم. از اول تا آخرش را دوست داشتم. سؤال بزرگ این بود که چرا ۱۵۵صفحه بود؟ درواقع معمولا یک صفحه می‌شود یک دقیقه، و قرار بود زمان نهایی فیلم ۱۵۴دقیقه باشد! ‌

راجر آوری، نویسنده داستان
 ایده اولیه «داستان عامه‌پسند» این بود که ۳فیلمساز ۳فیلم کوتاه بسازند. یکی من، یکی کوئنتین و یکی آدام ریفکین.
من فیلمنامه‌ای نوشتم به نام «هیاهو حکومت می‌کند»، و به‌مرور فیلم کوتاه کوچکم به فیلمنامه «سگ‌های انباری» بدل شد. آدام چیزی ننوشت و «داستان عامه‌پسند» تا مدت‌ها چیزی بود که قرار نبود اتفاق بیفتد. 

لارنس بِندِر، تهیه‌کننده
 نخستین نمایش فیلم در جشنواره فیلم نیویورک بود. سالن بزرگی بود پر از دود، و ناگهان یک نفر فریاد زد: «اینجا دکتر هست؟» من از صندلی‌ام بیرون پریدم و رفتم طبقه پایین و مدیر سینما به سمتم دوید و پرسید «چه کار کنم؟» گفتم «چراغ‌ها را روشن کن.» فیلم متوقف شد و چراغ‌ها روشن شدند و دیدیم مرد جوانی دچار یک شوک ‌ شده‌است. صحنه‌ای از فیلم او را شوکه کرده و باعث شده بود غش کند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید