• چهار شنبه 7 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 25 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 27
دو شنبه 9 مهر 1403
کد مطلب : 236135
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2R5nM
+
-

انگشترهای طلای جوان ارمنی در دست نگهبان بازار

در دوره قاجاریان، منوچهرخان به‌عنوان «معتمدالدوله» حاکم اصفهان بود. جوانی ارمنی، 5حلقه انگشتر طلا را به قیمت زیاد در اصفهان خریده بود. او همه دارایی‌اش را صرف خرید آن 5حلقه کرده بود. مرد جوان از اصفهان به جلفا رفت و در آنجا فهمید که انگشترهایش گم شده است. به اصفهان بازگشت، ولی آنها را پیدا نکرد. نزد معتمدالدوله، حاکم اصفهان رفت و از او درخواست کرد تا دستور دهد اعلام عمومی کنند که هر کس این انگشترها را پیدا کرده و بیاورد، 100تومان مژدگانی دریافت کند.
جارچیان این خبر را در شهر جار زدند و به گوش مردم رساندند.
عصر روز جمعه، طبق معمول، علما و بزرگان برای خواندن دعای سمات در منزل معتمدالدوله جمع شده بودند. در همان وقت نگهبان بازار آمد و گفت: «آن انگشترهای جوان ارمنی را من پیدا کرده‌ام.»
معتمدالدوله از نگهبان بازار پرسید: «انگشترها را از کجا پیدا کردی؟»
نگهبان بازار جواب داد: «شب گذشته فانوسی در دستم بود و کنار مغازه‌های مردم نگهبانی می‌دادم. در این هنگام چند انگشتر طلا را كه کنار مغازه‌ای افتاده بود، یافتم.»
در آن مجلس، دانشمند حکیمی هم در میان جمعیت بود که از نگهبان بازار پرسید: «تو روزی چقدر مزد می‌گیری؟»
نگهبان بازار گفت: «5عباسی(معادل یک‌ریال).»
دانشمند حکیم گفت: «می‌خواستی این انگشترها را به بازار بغداد یا استانبول ببری و به قیمت گزاف بفروشی و داراي ثروت کلان گردی؟!»
نگهبان بازار گفت: «من این انگشترها را به اینجا آوردم تا به صاحبش که ارمنی است بدهم، چون در غیر این ‌صورت روز قیامت، حضرت عیسی‌(ع) به پیامبر اسلام(ص) عرض می‌کرد: فردی از امت تو، انگشترهای شخصی از امت من را یافت و به او باز نگرداند، آن وقت پیامبر نزد وی شرمنده می‌شد. لذا من برای حفظ آبروی پیامبرم، تصمیم گرفتم که انگشترها را به صاحبش بازگردانم.»
حاضران در مجلس از طرز تفکر نگهبان پاک‌دل و باصفا، تحت‌تأثیر قرار گرفتند و او را تحسین و تشویق کردند.
منبع: کتاب «داستان دوستان» محمد محمدی‌اشتهاردی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید