قصه قطارسفید
درباره قطار هلالاحمر که در زمان جنگ مجروحان جنگی را جابهجا میکرد
فاطمه عسگرینیا- روزنامه نگار
در دوران جنگ تحمیلی در کنار تمام شرایط غیرعادی که وجود داشت و پرواز گاه و بیگاه جنگندهها در آسمان، دل مردم را میلرزاند قطار سفید برای مردمی که در حاشیه خطریل راهآهن زندگی میکردند حکم امید و زندگی را داشت؛ قطاری منقوش به آرم سرخ هلال احمر که هر وقت از کنار شهر و دیاری میگذشت نهتنها بزرگترها به احترامش میایستادند و زیر لب برای مسافرانش دعا میکردندو بچههای قد و نیمقدبا تکاندادن دست برای قطار بهدنبالش میدویدند. قطار سفید، قطار حمل مجروحان جنگی بود که از مناطق جنگی به سمت شهرهای دیگر منتقل میشدند.
دل همه مردم با این قطار بود
مانند همه قطارهای دیگر هم عبورش پر سرو صدا بود و هم مزاحمتهایی را برای همسایههای ریل داشت اما همه اینها برای مردمان حاشیه ریل نوید زندگی بود. وقتی از مناطق عملیاتی به همراه کلی مجروح و زخمی غلتیده در خون به سمت ایستگاههای خود در خوزستان، ساری، گلستان و گرگان حرکت میکرد از ابتدا تا انتهای مسیر بدرقه راهش دعای مردمی بود که برای مدافعان بیادعای کشورشان دعا میکردند، از مادرانی که جوانشان در جبهه بود؛ تا پدران سالخوردهای که زیر بار دلتنگی فرزندانشان کمر خم کرده بودند اما قطار سفید که رد میشد محکم میایستادند و با اشک چشم برای مسافران قطار دعا میکردند. امدادگران قدیمی هلالاحمر معتقدند این قطار نمونهای از عملیات درمانی جمعیت هلالاحمر در دوران 8سال جنگ تحمیلی بوده است. بهگفته آنها درست است که حمل بیماران با هواپیما و هلیکوپتر خیلی سریعتر انجام میشد اما در زمان حملات بیامان دشمن که آسمان کشور را ناایمن میکرد، قطار سفید تنها گزینه حمل گسترده مجروحان جنگی به مناطق امن برای درمان بود.
ایستگاههای بینراهی پیشروی این قطار به روایت امدادگران هلال احمری شاهد زیباترین تصاویر انساندوستانه بود؛ مردمی که به عشق رزمندههای مجروح با غذاهای خانگی، کمپوت، آبمیوه و حتی لباس به استقبال از قطار میآمدند گاه صلواتهای دستهجمعی میفرستادند و گاه امنیجیبهایی با بغض و اشک.
مرهمی برای همه مجروحان
این قطار حتی مجروحان شیمیایی عراقی را هم حمل کرده است؛ چراکه امدادگران قسم خوردهاند بدون توجه به رنگ و نژاد انسانها خدمات بشردوستانهشان را در زمان جنگ و غیرجنگ داشته باشند. خاطرات امدادگران هلالاحمری را که ورق میزنیم حکایت از آن دارد که در عملیات والفجر 8تمام اسرای مجروح عراقی با این قطار به مراکز درمانی منتقل شدند اما انتقال مجروحان شیمیایی یکی از تلخترین خاطره امدادگران این قطار است. بهگفته یکی از این امدادگران، تاولهایی که بعد از حمله شیمیایی عراق روی بدن رزمندهها زده بود آنقدر بزرگ و وحشتناک بود که مجبور بودند تا خود مقصد این تاولها را با دودست نگه دارند تا در حرکت قطار امان مجروحان را نبرند و فضای قطار را آلوده نکنند.
یک قطار مجهز و مدرن
قطار سفید ساخت کشور اتریش بود که هر کدام از 6واگنش مجهز به 20تخت بود. در این قطار از اتاق داروخانه تا اتاق پزشک و پرستار هم وجود داشت؛ حتی اتاق عمل قطار هم در مواقع ضرورت برپا میشد. آن دسته از مجروحانی که بهصورت سرپایی مورد درمان قرار میگرفتند در واگنهای مسافربری مستقر میشدند و مجروحانی که با برانکارد حمل میشدند در واگنهای بیمارستانی. از آنجا که این قطار یک قطار بیمارستانی مخصوص حمل مجروحان جنگی بود، واگن توشه همیشه مملو از پتو، غذا، دارو و لوازم پزشکی بود. این قطار به محض اینکه بهعنوان قطار حمل مجروحان جنگی انتخاب شد، منقوش به آرم هلالاحمر شد تا مجروحان جنگی در پناه آن سالم به مقصد برسند. امدادگران هلالاحمری میگویند این قطار گاهی بین 300تا 400مجروح را به مراکز درمانی شهرهای مختلف منتقل میکرد. برخی اوقات آنقدر تعداد مجروحان جنگی زیاد بود که حتی در راهروهای قطار هم بیمار مداوا میکردند. نشان هلالاحمر و صلیبسرخ روی بدنه سفید این قطار باعث میشد تا دشمن به آن کاری نداشته باشد اما رفتوآمد آن را دقیق زیرنظر داشت. مثلا وقتی قطار به سمت مناطق جنگی حرکت میکرد، احتمال یک عملیات بزرگ را میدادند اما فرماندهان جنگ برای اینکه دشمن را به خطا ببرند حتی زمانی که عملیاتی در پیشرو هم نبود قطار را حرکت میدادند و این تمام معادلات آنها را بههم میزد.
اولویت با عبور این قطار بود
در زمان جنگ مسیرهای ریلی مثل الان نبود که امکان تردد 2 قطار باشد اما این دلیلی نمیشد که قطار بیمارستانی در ترافیک ریل بماند؛ اولویت با عبور قطار بیمارستانی بود. شرکت راهآهن جمهوری اسلامی به محض اطلاع از تردد قطار بیمارستانی تمامی قطارهای باری را متوقف میکرد تا مانعی سر راه قطار زندگی نباشد و مجروحان جنگی بدون فوت وقت به مراکز درمانی برسند.