• یکشنبه 15 مهر 1403
  • الأحَد 2 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 06
دو شنبه 29 مرداد 1403
کد مطلب : 233157
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/y83OP
+
-

تا پای جان برای ایران می‌جنگم

مبينا نعمت‌زاده پس از رسيدن به برنز المپيك 2024، حالا هدفي جز رسيدن به طلاي المپيك 2028 ندارد

تا پای جان برای ایران می‌جنگم

مبینا نعمت‌زاده؛‌ در این چند روز بیش از همه نام او را در ورزش شنیده‌ایم، حتی بیشتر از کسانی که مدال طلای بازی‌های المپیک پاریس را گرفتند. مبینا از روزی که به سهمیه المپیک2024رسید خبرساز شد؛ سهمیه المپیکی برای دختر 19ساله که تیم دختران المپیکی تکواندو را برای اولین‌بار دونفره کرد. کسی به مدال او دل نبسته بود و تصور این بود که چند دقیقه روی شیاپ‌چانگ پاریس دوام می‌آورد و خیلی زود با بازی‌ها خداحافظی می‌کند. اما او فراتر از تصورات بود، نه‌تنها مبارزه اول را برد که در دیدار دوم مدعی‌ترین فرد وزنش را شکست داد، قهرمان جهان را. مبینا در نخستین حضور در یک میدان بزرگ به مدال برنز المپیک رسید اما بیشتر از اینکه مبارزه‌هایش دیده شود، بیشتر از اینکه از مدالش بگویند، در این چند روز به او تاختند؛ چرا، چون ناشیانه از خواسته‌های دلش حرف زده بود. در این چند روز به قدری به او تاختند که در اول صحبت‌هایش شرط گذاشت از دانشگاه و تحصیلات حرفی نزند.

   کدام بخش از بازی‌‌های المپیک برایت جذاب‌تر بود؟
مسابقه‌ای که آدرینا ایگلسیز اسپانیایی را شکست دادم، بهترین اتفاقی بود که در پاریس برایم افتاد.

   حتی از مدال برنز مهم‌تر بود؟
آن مبارزه فینال زودرس برای من بود. وقتی آدرینا را بردم انگار مدال طلا را به من دادند. همه برنامه‌هایم را روی شکست او متمرکز کرده بودم. پیش خودم می‌‌گفتم اگر آدرینا را ببرم، دیگر طلایم قطعی است. واقعا لذت شکست دادن او از گرفتن برنز برایم بیشتر بود.

   چرا نتوانستی به فینال بروی، خیلی زود اشباع شدی؟
نه اصلا اشباع نشدم. قبلا با حریف چینی 2بار بازی کرده بودم و 2بار هم به او باخته بودم. همه مبارزاتش را آنالیز کرده بودم و می‌توانستم شکستش بدهم و فینالیست شوم. سرعت او خیلی بالاست، برنامه‌ام این بود که بازی را آرام کنم تا امتیاز ندهم ولی در هر 3راند در ثانیه‌های پایانی و روی اشتباهات خودم امتیاز از دست دادم. البته که داور در راند دوم کار من را خراب کرد. این داور اصلیت چینی دارد و مقیم فیليپین است. خیلی درست قضاوت نکرد.

   حتما خودت را سر این باخت سرزنش کردی؟
آن موقع جایش نبود و باید برای رپه‌شارژ آماده می‌شدم، فرصت سرزنش کردن نداشتم و باید خودم را جمع‌وجور می‌کردم. من بعد از هر باخت خیلی ناراحت می‌شوم و سخت می‌توانم به شرایط عادی برگردم. بعضی وقت‌ها یک هفته طول می‌کشد تا به‌خودم بیایم ولی در پاریس به‌خودم گفتم باید قوی باشی تا بتوانی به مدال برنز برسی. پیش خودم گفتم مدال طلا را که از دست دادی، یک کاری نکن که مدال برنز را هم از دست بدهی.

   اعتماد به نفست بالاست یا واقعا در خودت توانایی قهرمانی المپیک را می‌دیدی؟ به هر حال آدرینای اسپانیایی رنک 2جهان بود و وقتی هم قرعه‌كشي شد، تصور این بود که در آن مرحله حذف می‌شوی.
قبلا با او بازی کرده بودم در 3راند با نظر داور به او باخته بودم. من مدال طلا را می‌خواستم و ایمان داشتم که به آن می‌رسم. برایم هم مهم نبود که قرار است جلوی چه‌کسی بازی کنم. من فقط خودم را می‌شناختم و خودم را می‌دیدم نه حریفان را. به‌خودم می‌گفتم بقیه باید از قد و قامت من بترسند نه من از آنها. 2ماه مانده به شروع بازی‌ها سبک بازی و تکنیک‌هایم را تغییر دادم و این موضوع خیلی به من کمک کرد تا به آمادگی برسم. وقتی بدن آماده باشد، روان هم این آمادگی را می‌بیند و به موقع به دادت می‌رسد.

   قبل از اعزام به پاریس، کسی تصور نمی‌کرد که بتوانی مدال بگیری. در اصل شانسی برایت قائل نبودند. اینکه این نگاه روی تو بود، اذیتت نمی‌کرد؟
اصلا من به آن ‌چیزها فکر نمی‌کردم و برایم مهم نبود. من یک حباب امن برای خودم درست کرده‌‌ام که آنجا چند نفر مهم در زندگی‌ام حضور دارند؛ اعضای خانواده، استادم و چند نفر دیگر که در تکواندو به من نزدیک هستند. این افراد همیشه خیر من را می‌خواهند. حرف آنها فقط برایم مهم است؛ حرف پدرم که صددرصد به من ایمان داشت، همینطور حرف هادی و مهروز ساعی. آنها تغییر کردن من را می‌دیدند و می‌دانستند که من می‌توانم نتیجه بگیرم. پدرم 8سال پیش به من گفت تو در بازی‌های 2024می‌توانی مدال بگیری و همینطور هم شد.

   چطور شد که مسیر زندگی‌ات با تکواندو یکی شد؟
من در بچگی خیلی خجالتی و آرام بودم. آن موقع خاله‌ام تکواندو کار می‌کرد و خانواده من را با او همراه کردند تا کمی از آن حالت بیرون بیایم. در آن سال‌ها پدرم عضو تیم ملی پرورش اندام بود و سختی‌های ورزش حرفه‌ای را دیده بود و اصلا دوست نداشت من هم وارد دنیای حرفه‌ای شوم. من فقط ورزش می‌کردم اما یک دفعه مسابقه دادم، دیدم مدال استانی و کشوری دارم و عضو تیم نونهالان شده‌ام. در 10سالگی مدال طلای آسیا را گرفتم و پدرم تا به‌خودش آمد، دید مدال جهانی روی گردن من است و دیگر قبول کرد من در این مسیر قرار گرفته‌ام و باید ادامه بدهم. بعد از آن دیگر پدرم کنارم قرار گرفت.

   کار خاصی برایت انجام می‌دهد؟
تمرینات بدنسازی‌ام را زیرنظر پدرم انجام می‌دهم. او برایم برنامه‌ریزی می‌کند و تغذیه‌ام هم با خودش است. قد من یک متر و 78سانتی‌متر است و با این قد در وزن 49کیلوگرم مسابقه می‌دهم. مشخص است که برای رسیدن به این وزن کیلوهای زیادی کم می‌کنم اما این وزن کم کردن بدون آسیب‌دیدگی است و همیشه سرحال هستم و این از لطف پدر است. وزن اصلی من 60کیلوگرم است و با 6هفته رژیم به 49کیلو می‌رسم.

   چه کار می‌کنی؟
این رمز کارم است.

   نمی‌خواهی وزن بالاتر بروی؟
چرا از این به بعد یک وزن بالاتر می‌روم.

   آنجا که ناهید کیانی هست؟
در این مورد حرف نمی‌زنم. ما با هم دوست هستیم.

   یکی از امتیازاتی که داری قد بلند است. چقدر این قد در رسیدن به مدال برنز کمکت کرد؟
خیلی. چون قد من بلند است، حریف نمی‌تواند راحت به سرم ضربه بزند و فاصله را کم می‌کند و وقتی فاصله کم می‌شود باز هم من هستم که بهتر ضربه می‌زنم و کار برای آنها سخت می‌شود.

   4سال دیگر در المپیک لس‌آنجلس هستی؟ چه کار می‌کنی؟
از الان برای مدال المپیک بعدی برنامه دارم و باید مدالم را خوش‌رنگ‌تر کنم. فقط هم با تلاش و صبر می‌شود به این خواسته رسید. من باید به چیزی که می‌خواهم پایبند باشم و در این مسیر ممکن است هر اتفاقی بیفتد؛ ببازم، زمین بخورم، پرواز کنم ولی همیشه باید یادم باشد که همه کارهای من فقط برای رسیدن به طلای المپیک 2028است.

   چه شد که مدالت را به امام زمان(عج) تقدیم کردی، همان جا تصمیم گرفتی یا قبلا بهش فکر کرده بودی؟
من با امام زمان(عج)عهد بسته و ازش کمک خواسته بودم. گفته بودم اگر مدال گرفتم حتما تقدیم خودش می‌کنم و این کار را هم کردم.

   تولیت مسجد جمکران هم گفته که می‌توانی خادم افتخاری مسجد باشی. در این‌باره صحبتی شد؟
نه با من صحبتی نکردند و من هم فقط خبرش را دیدم. اگر قبول کنند خیلی دوست دارم این کار را انجام بدهم.

   مسافر کربلا هم که هستی؛ نخستین سفر بعد از المپیک. چرا کربلا را انتخاب کردی؟
این سومین‌بار است که به کربلا می‌روم. آنجا را دوست دارم. هم می‌خواهم یک‌بار دیگر کربلا را زیارت کنم و هم نذری را که دارم، ادا کنم.

   این زیارت را برای مدال نذر کرده بودی؟
کلی نذر دارم که در یک دفتر نوشته‌ام. یکی از نذرهایم این است که 2500دونات در کربلا پخش کنم. یک نذر هم پخش شکلات در حرم است.

   خیلی‌ها دهه هشتادی‌ها را از روی ظاهرشان قضاوت می‌کنند و فکر کنم این حرف‌های شما برای‌شان جالب باشد. مثلا شاید حتی فکر کنند شما اهل نماز خواندن هم نباشی.
اتفاقا سعی می‌کنم سر وقت نماز بخوانم ولی همیشه نمی‌شود.

   قبل از المپیک صحبت از این بود که شاید یکی دو نفر از ورزشکاران کاروان از ایران بروند و زیر پرچم کشور دیگری مسابقه بدهند. شما هم از کشورهای دیگر پیشنهاد داشتی، به رفتن فکر کردی؟
پیشنهاد داشتم ولی من هیچ‌وقت به رفتن فکر نمی‌کنم و نمی‌خواهم که بروم. تا پای جان برای ایران مبارزه می‌کنم.

   خیلی‌ها به مسابقه‌دادن با حجاب عادت کرده‌اند، برای کسانی مثل شما که تازه وارد دنیای قهرمانی شده‌اند، سخت نیست که با پوشش متفاوت از استاندارد جهانی مسابقه بدهی؟
من از بچگی با حجاب تمرین می‌کنم و دیگر عادت کرده‌ام. الان دیگر ما ایرانی‌ها تنها نیستیم. از کشورهای دیگری مثل ازبکستان و عربستان هم ورزشکارانی با حجاب می‌آیند.

   در تکواندو واقعا مسابقه‌دادن باحجاب و بی‌حجاب متفاوت است؟
نه واقعا فرقی نمی‌کند.

   چه برنامه‌ای برای آینده داری؟
اردیبهشت سال دیگر مسابقات قهرمانی جهان چین را داریم. من باید وزنه بزنم و قدرت بدنی‌ام را بالاتر ببرم. می‌خواهم در نخستین جهانی‌ام با تیم ملی بزرگسالان بهترین نتیجه را بگیرم.

به همه بچه‌های تیم  حس مادرانه دارم
مهروز ساعي از حسرت بزرگش براي نرسيدن به مدال المپيك مي‌گويد اما حالا خوشحال است كه شاگردش به اين مدال دست پيدا كرده است

مهروز به اندازه برادرش هادی مدال ندارد، با این حال یکی از چهره‌های سرشناس تکواندو به‌حساب می‌آید. در روزهایی که ورزش زنان ایران تازه پا به تورنمنت‌های بین‌المللی گذاشته و مراجع جهانی را مجاب کرده بود که با حجاب هم می‌شود ورزش کرد، مهروز ساعی یکی از نخستین مدال‌های تکواندوی زنان را صاحب شد؛ مدال‌ برنز بازی‌های آسیایی 2006 دوحه را. مهروز هم مثل برادرش سال‌ها با بی‌مهری از تکواندو دور ماند و بعد از ریاست هادي در فدراسیون او هم به‌عنوان مربی به این رشته برگشت؛ بازگشت با مدال برنزی که شاگردش، مبینا نعمت‌زاده در بازی‌های المپیک پاریس گرفت.

   در 2دهه اخیر حضور کمرنگی در تکواندو داشتید. چه شد که دوباره برگشتید؛ فقط به‌خاطر هادی؟
تکواندو ورزش محبوب من بود و دوست داشتم که باشم. زمان بازیگری به‌خاطر دلایل شخصی از این رشته فاصله گرفتم. بعد 2، 3سالی در لیگ تیم داشتم و این‌بار خواسته و ناخواسته و از سر اجبار کنار رفتم. دوست نداشتم با کسانی کار کنم که دل‌شان نمی‌خواست من را ببینند. 2سال قبل از اینکه آقاهادی رئیس فدراسیون شود، در لیگ برتر تیم داشتم؛ بعد از این هم که هادی رئیس شد، خانم مینو مداح از بین چند گزینه، سرمربی تیم‌ملی زنان شد و او هم از من خواست که کنارش باشم و به تیم ملی کمک کنم. من هم با کمال میل انتخاب کردم.

   چرا هادی و شما را دوست نداشتند؟
چلنجی با خود من نداشتند، همه مخالفت‌هایشان با آقاهادی بود. او به‌عنوان مدیر تیم‌های ملی حرف حق را می‌زد‌؛ حرفی که به نفع تیم ملی بود ولی آنها می‌خواستند کار خودشان را انجام بدهند و به‌خاطر همین با هادی مخالفت می‌کردند. من هم چوب خواهر هادی بودن را می‌خوردم.

   الان هم حرف‌های دیگری مطرح است مثلا اینکه شما فقط به‌خاطر خواهر هادی بودن مربی شده‌اید و به‌خاطر همین هم همه‌‌کاره تیم‌ملی شما هستید نه مینو مداح.
ما سلسله‌مراتب تکواندو را بلدیم. هر کسی این حرف را می‌زند تکواندو را نمی‌شناسد. در رشته ما ادب حرف اول را می‌زند و نخستین فعل به‌جا آوردن حق پیشکسوت است. من در تیم‌ملی با خانم مداح کار کرده‌ام و او کوچ من بوده است و با او مدال گرفته‌ام و می‌دانم کسوت یعنی چه. الان هم با افتخار کنار او کار می‌کنم.

   دوست نداشتید به‌عنوان بازیکن به المپیک می‌رفتيد نه مربی؟
سال2004 سیستم رنکینگ نبود و فقط از مسابقات انتخابی جهانی و آسیایی می‌شد به سهمیه رسید. مسابقات آسیایی هم راحت‌تر بود. من و سارا خوش‌‌جمال‌فکری جهانی را شرکت کردیم ولی برای آسیا تصمیم عوض شد و جای من یکی دیگر رفت. با توجه به حریفانی که در مسابقات آسیایی بودند من می‌توانستم سهمیه بگیرم ولی خب نشد. الان ولی با شاگردم به المپیک رفتم و با مدالی که مبینا گرفت کمی اتفاقات آن روزها جبران شد.

   حسرت مدال المپیک را ندارید؟
حسرتش که برای همیشه می‌ماند ولی لذت بردن از مدال شاگرد هم خوب است.

   کنار مربیگری، نقش مادر را هم برای مبینا بازی می‌‌کنید؟
در اردوها نه، چون خیلی سختگیرم و انضباط برایم خیلی مهم است ولی در مسابقات نه فقط به مبینا که نسبت به همه بچه‌های تیم حس مادرانه دارم. برای من هیچ‌کدام از بچه‌ها با هم فرقی نمی‌کنند، چه شاگرد خودم باشند چه شاگرد دیگران. در مسابقات سعی می‌کنم به آنها محبت کنم. به هر حال آنها مدت‌ها از خانواده دور هستند و نیاز دارند که مهر و محبت ببینند.

   اتفاقی که در اردوی پسرها نمی‌افتد و فقط یک پدر سختگیر بالاي سرشان است...
فکر کنم آنجا همین‌جوری است.

   دوباره حضور در مسابقه و دوباره دیده‌شدن چه حسی برای شما داشت؟
دوره‌ای که بازیکن تیم‌ملی بودم دیده‌شدن برایم مهم بود. در سن کم این دیده‌شدن است که به ورزشکاران انگیزه می‌دهد. ولی الان دیگر واقعا برایم مهم نیست. تنها چیزی که اهمیت دارد، موفقیت تیم است و نتیجه‌ای که می‌گیریم.

   مدال‌های پاریس می‌تواند ادامه داشته باشد؟ به‌نظر می‌رسد حفظ همین مدال‌ها هم کار سختی است.
ما به هر چیزی که می‌‌خواستیم رسیدیم ولی به بچه‌ها هم گفته‌ام کار ما از این به بعد سخت‌تر مي‌شود. باید بیشتر تلاش کنیم تا مدال‌هایمان خوش‌رنگ‌تر شود و اینکه فقط ناهید کیانی روی سکوی جهانی نرود. همه دخترهای ما باید بتوانند جهانی شوند.

   مبینا می‌خواهد تغییر وزن بدهد و به وزن ناهید برود. شما با تصمیم او موافق هستید؟
او باید یک وزن و حتی 2وزن بالاتر برود. اگر وزنش را تغییر ندهد آسیب می‌بیند. آنها باید انتخابی بزنند.

   اما یکی از آنها حذف می‌شود و یک شانس مدال را از دست می‌دهید؟
باید مدیریت کنیم که کدام‌یک از آنها در چه وزنی مسابقه بدهند. ناهید برای جهانی در 53کیلوگرم مسابقه داد و برای المپیک به 57کیلو رفت. دغدغه‌اي بابت آنها نداریم؛ هر کدام در هر وزنی خوب باشند، آنجا می‌مانند.

   یکی از انتقادهایی که به شما به‌عنوان مربی مبینا و فدراسیون می‌شود این است که سر قضیه درخواست او برای تحصیل در دانشگاه مدیریت خوبی انجام نشد و حتی شما به موضوع ورود نکردید.
مبینا خطایی نکرده بود که من بخواهم ورود پیدا کنم. او بعد از مسابقه هیجان‌زده بود و وقتی چند خبرنگار دوره‌اش کردند و ازش پرسیدند چه خواسته‌ای از رئیس‌جمهور دارد، موضوع تحصیل بدون کنکور را مطرح کرد. حتی آقای ساعی بعدا به او خندید و گفت اینکه حق توست و همه قهرمانان المپیک بدون کنکور درس می‌خوانند، یک چیز دیگر می‌خواستی... در یک مصاحبه دیگر از مبینا سؤال کردند علاقه‌ات به چه رشته‌ای است و او هم گفته بود پزشکی. حالا اگر اینکه این دو مصاحبه را کنار هم می‌‌گذارند و یک برداشت دیگر می‌کنند، از کم‌لطفی دوستان است. متأسفانه با این حرف‌ها مدال مبینا و کارش را کم‌ارزش کردند.






 

این خبر را به اشتراک بگذارید