روایت تواضع استاد مرتضی مطهری در کسب علم
افتخار شاگردی در کارگاه انسانسازی
لیلا کوچکی
استاد مرتضی مطهری، سالهایی را که تازه در آغاز راه و بر پلههای نخستین دانش ایستاده بود، هیچگاه فراموش نمیکرد. درس اخلاق امام خمینی(ره) که هر پنجشنبه و جمعه تشکیل میشد، او را بسیار مجذوب خود ساخته بود. استاد مطهری چنان در آن جلسهها به وجد میآمد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد، همچنان تحتتأثیر سخنان امام خمینی(ره) بود. استاد مطهری بخش عمده شکلگیری شخصیت فکری و روحی خود را مدیون آن درسها میدانست و 12 سالی را که در محضر امام(ره) بود، از اثرگذارترین سالها در زندگی پربارش برمیشمرد. آیتالله مطهری همواره معتقد بود امام به راستی روح قدس الهی است و درسهای امام(ره) در آن کلاسها، مانند کارگاه انسانسازی است و به شاگردی در این کلاسها افتخار میکرد.
علل گرایش به مادی گری
چرا تعارف بیاساس میکنید؟
یکی از استادان مأمور شده بود مهمان ویژه انجمن دینی دانشگاه شیراز را معرفی و او را به جایگاه دعوت کند. او که میخواست ارادت خود را به این مهمان ثابت کند، در آخر مقدمهاش درباره مهمان گفت: «اگر لباس روحانیت برای همه افتخار است مطهری، افتخار لباس روحانیت است.»
سرانجام با دعوت او استاد مطهری به جایگاه رفت. استاد پیش از شروع سخنرانیاش درحالیکه برافروخته بود، گفت: «این چه حرفی است؟ چرا تعارف پوچ و بیاساس به هم میکنید؟ من یک افتخار بیشتر ندارم و آن یک عمامه و عباست. ابوذر ، افتخار اسلام است، نه من! خواجه نصیرالدین طوسی، مایه مباهات دنیاست که نمیتوان نام او را روی قسمتی از کره ماه نگذاشت؛ چون آثار او در کشفیات کره ماه نقش مؤثری داشته است. من که هستم، چه ارزشی دارم؟»
ماهیت نهضت امام حسین علیهالسلام
طرح پرسش نامفهوم در وسط خیابان
روزی استاد مرتضی مطهری با ذهنی مشغول و افکاری آشفته به خیابان رسید. میخواست از آن عبور کند. به وسط خیابان که رسید، فردی جلو آمد و گفت: «حاجآقا مسئلهای دارم. مسئلهام را پاسخ بده!»
آنگاه پرسش نامفهوم و دوپهلویی کرد، مانند پرسشهایی که از کسی میکنند تا او را سر جایش بنشانند و از این کارشان لذت ببرند.
استاد مطهری پرسشاش را شنید و پاسخی درخور آن داد، ولی مرد قانع نشد و همان وسط خیابان دوباره پرسش را تکرار کرد. استاد مطهری گفت: «پاسخ پرسشات را نمیدانم.» مرد که گویی منتظر شنیدن این جمله بود، گفت: «پس این عمامه روی سر تو چه کار میکند؟» و رفت.
استاد مطهری هم بدون اینکه ناراحت شود، به راهش ادامه داد.
سیمای فرزانگان
نوشتن نظر شاگرد در حاشیه کتاب استاد
سید نعمتاللّه جزایری، مشهور به محدث جزایری، فقیه، محدث و ادیب قرون یازدهم و دوازدهم و سرسلسله خاندان سادات جزایری که نسبشان به امام موسی کاظم(ع) میرسد، در زمان تحصیل، در کلاس درس ادبیات و علم اصول شیخ جعفر بحرینی شرکت میکرد. او با هوش سرشار و توجه و دقتش گاه به اشتباههای استاد پی میبرد، ولی خجالت میکشید نظرش را که خلاف نظر استاد بود، بر زبان بیاورد. با این حال، یک روز بلند شد و با احترام، نظر خودش را به استاد گفت. استاد پس از شنیدن نظر او تشویقش کرد و حتی از او خواست مطلبش را دوباره تکرار کند تا او در حاشیه کتابش بنویسد.
انوار نعمانیه
این منبر جای شماست
ایام ماه رمضان بود و کلام نافذ و سخنان دلنشین عباس بن محمدرضا قمی مشهور به شیخ عباس قمی و محدث قمی عالم شیعه در قرن 14هجری قمری، نمازگزاران بسیاری را پای منبر او در مسجد گوهرشاد میکشاند. هر روز جمعیت بسیاری به مسجد میآمدند و با جان و دل، سخنان محدث قمی را گوش میدادند. ملا عباس تربتی، از روحانیان فاضل تربت حیدریه هم به مشهد آمده بود تا از منبر محدث استفاده کند.
روزی محدث قمی بر منبر بود که او وارد مجلس شد و در گوشهای نشست.
چشم محدث قمی که به او افتاد، با اشاره به ملاعباس تربتی سلام کرد و به جمعیت فرمود: «ای مردم! آقای حاج آخوند اینجا تشریف دارند. از ایشان استفاده کنید.»
سپس از منبر پایین آمد و از ملا عباس تربتی خواست تا آخرماه رمضان بهجای وی به منبر برود و برای این جمعیت مشتاق سخنرانی کند.
حاج شیخ عباس قمی؛ مرد تقوا و فضیلت