• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
پنج شنبه 4 مرداد 1403
کد مطلب : 230948
+
-

عاشقانه‌های جاهلی در سیاست

نگاه
عاشقانه‌های جاهلی در سیاست

محسن مهدیان؛  مدیرمسئول

این متن سیاسی است. اصلا انتخاباتی است. حالا که انتخابات گذشت باید حرف‌های جدی‌تر زد. شاید هم سواد رسانه‌ای است.
اما ابتدا یک مقدمه کوتاه:
ما خیلی وقت‌ها با جهل‌مان زندگی می‌کنیم. چه بسا از آگاهی و علم فرار کنیم و به دامان جهل پناه ببریم. این چه زمانی است؟
زمانی‌که دانستن هزینه دارد؛ حالا هر هزینه‌ای. حداقل هزینه، انرژی صرف کردن است و حداکثرش هم فهمیدن چیزی که داشته‌های قبلی ما را نفی کند.
صبح‌ها چشم در چشم گربه سیاه شوید تا شب بد می‌بینید.
صدای دسته کلاغ‌ها یعنی خبر بد. عدد 13 یعنی بدشانسی.
همین 3تا کافی‌است. حالا فرض کنید یکی بخواهد با استدلال توضیح دهد که این گزاره‌های ذهن شما باورهای خرافی است. اهمیت می‌دهید؟ اصلا گوش می‌دهید؟ اگر هم گوش دهید یعنی از فردا با صدای قارقار دسته‌کلاغ‌ها دیگر استرس نمی‌گیرید؟
این مثال‌های ساده و دم‌دستی چیست که می‌زنیم؟ پس اجازه دهید یک مثال عمیق‌تر و البته بامزه بزنم.
به دوستی گفتم مطابق پژوهش‌های پزشکی، قلیان باعث می‌شود عمر کم شود. فورا گفت خوشی هم باعث می‌شود عمر زیاد شود. این به آن در و پک بعدی را به قلیان زد.
اینجا که پای مرگ و زندگی در میان بود؛ مسئله‌ای مهم‌تر از حیات؟ چرا به ساحت علم پزشکی بی‌اعتنا بود؟ چون پذیرفتن نتایج علمی برایش هزینه داشت؛ هزینه عبور از لذت و بالاتر از آن تغییر عادت.
سال‌ها پیش دوستی می‌خواست ماشین بخرد. آگهی 206 را در همشهری دید و زنگ زد. قیمت بالاتر از عرف بود، اما الحق زیبا بود. فروشنده خودرو را اسپرت کرده بود. یکی پیشنهاد کرد قبل از خرید به کارشناس هم نشان دهد. ابتدا نپذیرفت، اما در نهایت با اصرار قبول کرد. کارشناس آمد و گفت: این خودرو تصادفی است. چپ کرده است. نصف قیمت می‌ارزد. اما نپذیرفت و خرید. چرا؟ چشمش را گرفته بود. فهمید. دانست. اما عبور کرد. چرا؟ حس خوش خودروی اسپرت.
ما در زندگی همینیم؛ در تصمیمات مهم نیز. بخشی از آمار طلاق از همین جنبه است. خیلی‌وقت‌ها چشم و ابرو و جیب یک نفر دلمان را می‌برد و تلاش می‌کنیم و اصرار داریم درباره شخصیت و هویتش ندانیم. بدانیم هم عبور می‌کنیم؛ گویی چشم و ابرو بر سبک زندگی و فرهنگش می‌چربد؛ بی‌آنکه بفهمیم از دانستن فرار می‌کنیم.
حالا این کلاغ، گربه، قلیان، 206و چشم و ابرو چه ربطی به سیاست و انتخابات داشت؟ آنجا هم خیلی‌ها همینیم.
 ما در رسانه و در سیاست و پای صندوق رأی به سمت چیزی می‌رویم که ما را تأیید کند؛ به سمت دانسته‌های قبلی‌مان؛ از این‌رو هر آنچه ولو به اسم علم و آگاهی ما را نفی کند علیه ماست؛ ضدهویت ماست. با او دشمنی می‌کنیم ولو پیک حقیقت باشد.
ما 2نوع جهل داریم؛ یا نمی‌دانیم یا تصمیم می‌گیریم ندانیم. تلاش می‌کنیم توجه نکنیم. غرض این متن دومی است. بی‌میلی به ندانستن بدتر از ندانستن است.
اینجاست که از علم به جهل پناه می‌بریم. ترجیح می‌دهیم با جهل‌مان عاشقانه‌های سیاسی داشته باشیم تا با حقایق جدید با هویت قبلی‌مان کلنجار رویم.
اینجاست که یکی برایمان فرشته می‌شود و دیگری عین اهریمن. هرچه از شیطانی اهریمن بگویند باور می‌کنیم ولو خناس‌ها و مکاران و کاسبان ببافند و هرچه از ملاحت و لطافت پرنیان سیاسی‌مان کم کند مقابلش بی‌تابی می‌کنیم و کینه‌اش را به دل می‌گیریم.
اینجاست که در سیاست به سمت کسانی می‌رویم که درباره آنها کمتر بدانیم. هر میزان کمتر بدانیم بیشتر می‌توانیم خیال ببافیم و قصه بسازیم و به او عشق بورزیم. ما بیشتر دوست داریم که ندانیم تا جاهای خالی را خودمان پر کنیم.
خدا هم نکند در حلقه کسانی قرار گیریم که مثل ما فکر می‌کنند. اینجاست که فرقه‌مان کامل می‌شود. اینجاست که خوشی عشق‌ورزی و دشمنی با رقیب مضاعف می‌شود.
اینجاست که توجه به حقیقت سراسر هزینه است؛ هزینه جدا شدن از فرقه و منکوب شدن و تحقیرشدن و اقلیت شدن و رهاشدن از هویت گذشته‌مان. اینجاست که تا پای مرگ حاضریم جاهل بمانیم، اما لایک رفیقانه‌های قبیله‌مان را از کف ندهیم.
خودمان را مرور کنیم. اینطور نیست؟ اگر اینطور نیست هوشیاریم. اگر در مباحثه‌های مجازی مقابل انتقاد دیگران، به‌جز عصبانیت و کلافگی حس خوش فهمیدن و رشد آگاهی داشتیم یعنی آمده‌ایم تا با چشم باز انتخاب کنیم. چنین کاربری گوهر است.
باید در این‌باره بیشتر نوشت. برای مطالعه بیشتر 4کتاب «توهم آگاهی» و «تفکر بی‌درنگ و بادرنگ» و «اشتیاق به جهل» و «تفکر جانبی» را پیشنهاد می‌کنم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید