• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
دو شنبه 18 تیر 1403
کد مطلب : 229453
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/r0DnL
+
-

تو آرزوی منی

محرم نامه
تو آرزوی منی

حامد فوقانی

تازه از حج برگشته است و به دیدارش که رفتیم، تک‌تک اعمال را با جزئیات تعریف ‌کرد. یکباره برق رفت و روشنایی خانه‌شان را با خود برد. خیلی‌ها زیر گریه زدند. یکی آن وسط گفت امان از دل ارباب‌مان حسین(ع). نوحه‌ای سرگرفت و می‌گفت: 6‌ماهه و باران اشک می‌بارید. اشک و صدای های‌های بالا می‌رفت و محمد خدابخش برادر کوچک‌تر حاج اکبر خدابخش، ناخودآگاه بخشی از دعای عرفه را زمزمه کرد؛ «إِلهِی کیفَ أَخِیبُ وَأَنْتَ أَمَلِی؟»  در شب اول محرم، ‌ماه در آسمان نبود، اما انگار از پستوی آسمان دل کند و به آن منزل آمد. شب تاریک چنان روشن شد که انگار قرار خورشید را بغل گرفته بود.
«خبری است نورسیده تو مگر خبر نداری / جگر حسود خون شد تو مگر جگر نداری
قمری است رونموده پرنور برگشوده / دل و چشم وام بستان زکسی اگر نداری».
انتظارم برای رسیدن ‌ماه پیروزی خون بر شمشیر پایان یافته تا وجودی شست‌وشو دهم، اگرچه هربار که روضه حسین(ع) خوانده خواهد شد، جگرم خواهد سوخت. گویی که ‌ماه هم اشک می‌ریزد بر آنچه روی زمین رقم خورده است و تو فقط باید چشم بگشایی و در همان گوشه حسینیه به التماس، دست بالا ببری تا حضرت دوست از روی لطفش نگاهی اندازد و همان که ارباب‌مان در صحرای عرفات فرمود: «خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید