دعا برای نابودی منافقین
مراسم مسلمیه سال1367شور و حال دیگری داشت. مصادف شدن مسلمیه با عملیات منافقین علیه ایران با عنوان «مرصاد» باعث شد تا عزاداری و شعارهای مردمی تحتتأثیر این واقعه قرار بگیرد. سال1367 پس از پذیرش قطعنامه۵۹۸، منافقین که به تحریک صدام به ایران حمله کردند رزمندگان اسلام با عملیاتی با عنوان مرصاد به مقابله با آنها پرداختند. اینبار نیروهای دشمن، فقط عراقیها نبودند، بلکه ایرانیانی هم بودند که در قالب نیروهای شبهنظامی موسوم به ارتش آزادیبخش ملی، تحت رهبری منافقین به مرزهای ایران حمله کرده بودند. دولت صدام از این نیروها که در عراق مستقر بودند در برنامه زمانبندیشده ۳۳ساعته حمایت کرد تا تهران را فتح کنند. سیدمحسن ماجدی، نویسنده، مدرس و ریپژوه، درباره این واقعه تاریخی میگوید: «روزهای عملیات مرصاد را بهخوبی بهخاطر دارم. صحن مملو از جمعیت عزادار بود و صدای نوحهخوانان در صحن طنینانداز شده بود. از هرگوشهای صدای هیاهو شنیده میشد.
در آن سال نوحهها، عزاداریها و دعاهای مردم سبک و سیاق متفاوتی داشت. یکباره میان عزاداری عظیمی که در حال انجام بود، مداح همه را ساکت کرد و گفت: «رزمندگان و فرزندان ما این موقع و در دل تاریکی شب مقابل دشمنان خارجی و داخلی ایستادهاند تا یک وجب از خاک این کشور بهدست بیگانگان نیفتد؛ به همینخاطر همه ما موظف هستیم برای سلامتی و پیروزی آنها دعا کنیم. پروردگارا! به این سیدالکریم قسم میدهیم تو را، منافقین را نابود و رزمندگان ما را حفظ و روح شهدا را شاد کن.» آن سال، دعا خاص شد و به نوعی یک حالت استغاثه، طلب، درخواست و مسئلت از خدا که رزمندگان را پیروز در مقابل منافقین و عراق کند.» در طول سالهای جنگ تحمیلی مراسم مسلمیه یکی از موقعیتها برای تجدید میثاق با آرمانهای امام، مکتب شهادت و ایثار و دفاع از تمامیت ارضی کشور بود. سیدمحسن ماجدی، ریپژوه، درباره حضور رزمندگان در این مراسم بهویژه در طول 8سال دفاعمقدس تعریف میکند: «در روزهای جنگ بسیاری از رزمندگان اهل ری و تهران هم و غمشان این بود که سعادت حضور در مراسم مسلمیه را از دست ندهند؛ خودشان میگفتند ممکن است شهید شویم و نمیخواهیم حضورنیافته در این مراسم مهم عزاداری به شهادت برسیم. دوست رزمندهای داشتم که به فیض رفیع شهادت نایل شد. او به عشق شرکت در مراسم مسلمیه اغلب مرخصیهایش را برای شرکت در این مراسم ذخیره میکرد تا اگر توفیق حضور در مراسم عزاداری روز عاشورا را نداشت در همین مراسم از همه دوستان و آشنایان خداحافظی کند؛ البته این کار میان خیلی از رزمندگان شهرری و تهران در روزهای
جنگ متداول بود.»