بیبدن اقتباسی از پرونده آرمان نیست
گفتگو با مرتضی علیزاده، کارگردان فیلم «بیبدن»
ناصر احدی-روزنامهنگار
حضور «بیبدن»، نخستین فیلم بلند مرتضی علیزاده در جشنواره سال گذشته با سروصدای زیادی همراه بود. سازندگان این فیلم معتقد بودند که فیلمشان لایق حضور در بخش مسابقه سینمای ایران است، اما مسئولان جشنواره «بیبدن» را مناسب بخش «نگاه نو» که مختص فیلماولیهاست، تشخیص دادند. در نهایت، بخشی از برخوردهای احساسی با فیلم پس از نمایش آن در جشنواره و مشخص شدن عیارش تعدیل شد. «بیبدن» از 23اسفند سال گذشته بهعنوان برنامه نوروز سال 1403روی پرده رفته و تا امروز کمی بیش از 650هزار نفر تماشاگر داشته و حدد 39میلیارد هم در گیشه فروخته است. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است که پیشتر با مرتضی علیزاده داشتیم.
چطور به سینما علاقهمند شدی و ساخت فیلم کوتاه را تجربه کردی و به نخستین فیلم بلندت رسیدی؟
در دانشگاه به ادبیات، قصه، رمان و مسائل هنری علاقه خاصی پیدا کردم. در دوره دانشجویی تمام رمانها و کتابهای داستان را میخواندم؛ یعنی چیزی نبود که منتشر شود و نخوانم. جدا از این، در دانشگاه گعدههای کتابخوانی داشتیم که با بقیه دانشجویان مینشستیم و درباره کتابهایی که خوانده بودیم صحبت میکردیم. کمکم رفتم سمت اینکه سینما را بهصورت جدیتر دنبال کنم. آموزشگاههای مختلفی برای یادگرفتن اصول سینما رفتم و مطالعات سینمایی زیادی داشتم. این باعث شد که در این مسیر بیفتم و چون آدم عملگرایی هستم، خواستم ببینم ساخت فیلم به چه نحوی است و شروع به ساخت فیلم کوتاه کردم. تا قبل از فیلم کوتاه «خوانا بنویسید»، 7 کار کوتاه ساختم. درواقع سالی یک فیلم کوتاه میساختم که آخرینش شد «خوانا بنویسید». در همین 7سال، علاوه بر فیلم کوتاه، کار نوشتن را هم ادامه میدادم. سریال 40قسمتی «میاندار» را برای سازمان اوج نوشتم. قبل از کرونا، یک فیلم سینمایی نوشتم که مصوب شد و قرار بود در سازمان اوج تولید شود که متأسفانه خورد به کرونا و وقفهای در آن افتاد و بعد خودم هم سرد شدم و نمیدانم سازمان اوج میخواهد بعدا آن را بسازد یا نه. این کلیتی بود که تا قبل از فیلم «بیبدن» طی کردم.
در آموزشگاه چه دورههای سینماییای را گذراندهای؟
دوره تصویربرداری آقای حسین جعفریان، فیلمبردار «درباره الی» را گذراندم. در دوره فیلمنامهنویسی آقای سیدسعید رحمانی، نویسنده سریالهای «گمگشته» و «وفا» شرکت کردم. دورههای هنری را هم گذراندم؛ مثلا در شیراز دوره نقاشی رفتم. هر چیزی هم که به یاد دارم حاصل این کلاسها و مطالعات خودم بوده است.
در این مدت خیلی صحبت شده که این فیلم براساس پرونده مشهور غزاله و آرمان است، اما خودت هم مصاحبه کردی و گفتی نه، پروندههای مشابه این پرونده زیاد است و فیلم ما ربطی به این پرونده ندارد. در اینباره هم توضیح میدهی که آیا پرونده خاصی مبنای کار شما بوده یا «بیبدن» معدلی از پروندههای مشابه است؟
یک توضیح اولیه بدهم. پروندههای جنایی را که بررسی میکنید، در مجموع به یکسری رفتارهای مشابه میرسید، چه از سمت دستگاه قضا و چگونگی رسیدگی به یک پرونده که روندی ثابت است و تغییرناپذیر و چه از سمت رفتار جرمشناسانه مجرمان که در آنها هم اشتراکهای زیادی وجود دارد. مثالی بزنم؛ در روانشناسی میگوییم 30ـ20تیپ شخصیتی داریم که این 8میلیارد نفر جمعیت زمین با تقریب در این دستهها میگنجند. حالا در رفتارهای جرمشناسانه هم مشابهتهایی وجود دارد که نمیشود گفت این رفتار فقط خاص فلان پرونده است و در پروندههای دیگر وجود ندارد و هر فیلمی که راجع به این رفتار ساخته شود، فقط به آن پرونده اشاره دارد. توضیح ثانویه هم این است که اصولا رسانه به مسئلهای که شما عنوان کردید، دامن میزند. رسانه برای مدت زمانی طولانی به پروندهای پرداخته و ذهنها به آن پرونده نزدیک شده است؛ مثلا وقتی صحبت از پروندههای جنایی میشود، یکی از پروندههایی که به ذهن میآید، خفاش شب و دیگری بیجه است. ما فقط گفتیم پرونده جنایی، اما چون این پروندهها شهرت بیشتری دارند، فورا به ذهن میآیند. اینکه رسانهها و مردم فیلم ما را به پرونده خاصی ربط میدهند به این دلیل است که خواهناخواه سعی میکنند فیلمهای جنایی را به پروندههای مشهور منتسب کنند وگرنه ما همانطور که گفتید معدلگیریای کردیم از رفتار جرمشناسانه افرادی که دست به قتل زدهاند.
در هالیوود سالانه تعدادی فیلم، سریال و مستند براساس پروندههای جنایی واقعی ساخته میشود، اما در سینمای ما نمیشود بهراحتی سراغ این پروندهها رفت.
درست است. قسمتی از این مسئله برمیگردد به اینکه اگر شما بخواهید سمت این مسائل بروید، موضوع فراقوهای میشود و دیگر فقط وزارت ارشاد نظر نمیدهد؛ مثلا اگر شما بخواهید در ایران درباره یک پلیس فیلم بسازید، بیشتر از اینکه ارشاد نکته داشته باشد، بحث نیروی انتظامی مطرح میشود. اتفاقا هرچه گارد دستگاههای مختلف برای پرداختن به چنین موضوعاتی بیشتر باز شود، فکر میکنم در آگاهیبخشی به مردم و پیشگیری از وقوع جرم بهتر است.
فیلم جنایی هرقدر هم مبتنی بر واقعیت باشد، بخشی از آن از تاریخ این ژانر میآید. فیلم یا فیلمهایی بود که بهعنوان الگو یا منبع الهام در «بیبدن» از آن استفاده کرده باشی؟
نه واقعا، چون فضای جنایی ایران خیلی با دنیا متفاوت است. فضای جنایی فیلمها و سریالهای آمریکایی یا حتی کرهای خیلی با ایران تفاوت دارد. اگر به آن سبک فیلم بسازید، مردم پس میزنند، چون فضای واقعی پیگیری مسائل حقوقی و قضایی در ایران و حتی رفتار مجرمان متفاوت با فیلمها و سریالهای خارجی است. این هم به زیستبوم ما برمیگردد. نمیگویم آن فیلمها بدند یا ما خوبیم. بحث 2زیست متفاوت است که اگر ما به سمت آنها برویم، بیننده ما که زیستبومش ایران است، اصلا باور نمیکند.
بازیگران اصلی فیلم، الناز شاکردوست، سروش صحت، گلاره عباسی و نوید پورفرج، همگی حرفهای هستند. همکاری با آنها چطور بود؟
خیلی حرفهای بودند و هیچ چالشی نداشتیم. سرشار از ایدههایی در راستای فیلم بودند و ارتباط خیلی خوبی با هم داشتیم. جدا از اینکه با هم چالش نداشتیم، از شدت همدلیشان تعجب میکردم که چقدر حرفهای و همدل هستند.
فیلم شما هنوز در اواخر تولید بود که بعضی از رسانهها به آن حمله کردند. فکر میکنی دلیل حمله به فیلمی که هنوز دیده نشده، چه بود؟ قاعدتا قوه قضاییه فیلمنامه شما را خوانده و تذکرات لازم را داده بود.
برای خود من هم سؤال است؛ چون وقتی فیلمی پروانه ساخت میگیرد، خصوصا در این شرایط، حتما مراحلش را طی کرده است. وقتی داری فیلمی میسازی که قسمتهایی از آن به قوه قضاییه و نیروی انتظامی مربوط است، آنها هم نظرات خودشان را دارند، اما اینکه یک رسانه خاص بیاید و ندیده فیلم را بکوبد، من میگویم ایکاش حداقل حرمت قلم را نگه میداشتند. میخواستند مرا بزنند. «بیبدن» را بزنند، ایراد ندارد، ولی اینکه بدون دیدن فیلم این چیزها را نوشتند، بهنظرم از جوانمردی خارج است. نمیدانم با چه قصد و نیتی میخواستند ما را اواخر تولید دچار مشکل کنند. نمیدانم چرا علیه یک فیلم اجتماعی اینقدر موضعگیری کردند. ما که همهچیزمان شفاف بوده است. نمیدانم چه قصد و نیتی است که سینمای اجتماعی را به حاشیه و پرتگاه ببرند؛ حتی ندیده. ایکاش فیلم را دیده بودند و همین چیزها را در مورد آن مینوشتند. اینکه ندیده نوشتند، میگویم از حرمت رسانه خارج است. بهنظر من بازی و جریانی پشت این قضیه است که تعمدا یا سهوا نمیخواهد سینمای اجتماعی دیده شود.
مکث
تحقیق و نگارش طرح «بیبدن» 5ماه طول کشید
ما دوستی دورادور 8ـ7سالهای با آقای دانشی داشتیم. من فیلم «خوانا بنویسید» را که ساختم، قبل از جشنواره فیلم کوتاه سال 1402، در اردیبهشتماه به آقای دانشی نشان دادم و ایشان خیلی خوشش آمد. «خوانا بنویسید» فضایی داشت که هم به من نزدیک بود و هم به ایشان؛ منظورم فضای تصویری و روایتیاش است. حس کردیم میتوانیم با هم کار کنیم. من فیلم «علفزار» ایشان را دیده بودم و دوست داشتم و حس میکردم میتوانم با آقای دانشی همکاری کنم. سر چند تا ایده با هم صحبت کردیم. چند تا ایده من داشتم، چند تا ایده ایشان داشت و در نهایت روی ایده «بیبدن» به توافق رسیدیم و شروع کردیم به تحقیق. از همان اول هم میدانستیم که میخواهیم یک درام جنایی بسازیم که در زمینهای اجتماعی قصهاش را تعریف میکند. با همدیگر شروع به تحقیق کردیم و به دادسراهای جنایی مختلف در تهران، کرج و شهرهای دیگر رفتیم. یک پژوهش خیلی خوب میدانی درباره پروندههای مختلف جنایی انجام دادیم که مختومه شده یا هنوز مفتوح هستند و جلسات دادگاهشان در حال برگزاری است. این رفتوآمدها، حدود 5ماه طول کشید که طرح «بیبدن» را با هم کامل کردیم و در نهایت فیلمنامه را آقای دانشی تکمیل کرد و فرستادیم برای شورای پروانه ساخت. هر چه هم این همکاری جلوتر رفت، دیدیم نقاط اشتراک زیادی داریم، چه از لحاظ قصهگویی و چه از لحاظ دیدمان به وقایع جنایی.