«روال عادی» ادای دین مجید مجیدی به تئاتر است
گفتوگو با کیانوش رست، کارگردان نمایش «روال عادی»
«روال عادی» که اجراهایش را از آخر فروردین شروع کرده، نخستین تجربه تهیهکنندگی مجید مجیدی در تئاتر است. او که در همه ساختههای خودش هم تهیهکننده نبوده است، حالا تهیهکننده نمایشی با گروهی جوان است که در سالن چهارسوی تئاترشهر اجرا میروند. روال عادی، نوشته ژان کلود کریر، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس فرانسوی به کارگردانی کیارش رُست، داستان خبرچینی از مردم عادی اما خبره و باسابقه است که با کمیسری تازهمنصوبشده درباره روند کارش یعنی انتقال اخبار از دیگر شهروندان به مقامات، گفتوگو میکند. کیارش رست در این مصاحبه از این نمایش و تهیهکنندگی مجید مجیدی میگوید.
در باره «روال عادی» و شکلگیریاش بگویید.
این نمایش دنبالهرو کار قبلیام، اولئاناست. دوست داشتم خوانش شخصی خودم را از نمایشنامه ژان کلود کریر روی صحنه ببرم. این نمایشنامه 2شحصیت دارد، من آن را با 4بازیگر کار کردم و سعی کردم خوانش دراماتیک اثر به خوبی به مخاطب منتقل شود. میخواستم مسئلهای را برای مخاطب ایجاد کنیم که نهتنها در ایران بلکه در تمام دنیا وجود دارد.
متن کریر را به همین دلیل انتخاب کردید؟
بله. آرتو نظریههایی به اسم من فرهنگی دارد. میگوید آدمها برای اینکه بتوانند قدرت را بهدست بیاورند و برای جابهجایی و موازنه قدرت بالا و پایین میشوند و هیچکس به شکل ثابت در نقطهای نمیماند. تلاش من این بود که این مفهوم را در این نمایش برجسته کنم.
چقدر در متن تغییر ایجاد شده است؟
من در خوانش شخصی خودم متن را دراماتورژی کردم. منظورم از خوانش شخصی این است که من متن را از کلام و دیالوگ به یک متن اجرامحور تبدیل کردم. این کار در واقع خلاف پیشنهاد متن است. پیشنهاد متن این است که دو نفر پشت میز نشستهاند و 40دقیقه با هم صحبت میکنند. من اجرا را مبتنی بر حرکت کردم. به این ترتیب که 2بازیگر را در 4بازیگر تکثیر کردم و در طراحی صحنه و نور هم تلاش کردم کنشمند حرکت کنم. در اجراهای قبلی این اثر فقط 2نفر پشت میز صحبت میکردند که البته بسیار اجراهای خوبی بودند ولی من کار خودم را کردم.
این تبدیل دو شخصیت کمیسر و خبرچین برای اجرای شما چه کاری میکند که تصمیم گرفتید این کار را بکنید؟
هم به فرم کارم کمک میکند و هم این آدمها شکلشان مدام در حال تغییر است. این تغییر در طراحی لباس آنها هم صورت میگیرد. هرچند دوست ندارم زیاد درباره این ایده صحبت کنم. چون لذتش به این است که تماشاگر برداشت خودش را داشته باشد.
شما در این کار طراح صحنه و لباس هم هستید. درباره آن کمی صحبت کنیم.
در طراحی لباس و صحنه از دو رنگ سفید و سیاه استفاده کردم که همان تغییر شخصیتی است که به بازیگر اجازه مانور میدهد و نشان میدهد این شخصیتها چطور میتوانند در هم تکثیر شوند و وقتی در کنار هم قرار میگیرند همان مهرههای شطرنج را تداعی میکنند.
گفتید اجراهای قبلی این نمایشنامه را دیدهاید. اجرای دکتر خاکی را هم دیدهاید که در سال 89روی صحنه رفت؟
بله. آن اجرا هم براساس پیشنهاد متن بود و 2 بازیگر در آن بودند که با هم صحبت میکردند. وقتی آن اجرا را دیدم چنان به وجد آمدم که با خودم فکر کردم اگر من بخواهم این متن را روی صحنه ببرم چطور این کار را میکنم؟ جالب است که آقای خاکی و آقای دلخواه که برای اجرای آن جایزه هم گرفتهاند، هر دو این نمایش را دیدهاند. برای آقای دلخواه، کاری که من در دراماتورژی این اثر کرده بودم، خیلی جالب بود. باعث افتخارم بود که این فرم و فضا را که ما ایجاد کرده بودیم هر دو استاد دوست داشتند.
تهیهکنندگی آقای مجیدی در این نمایش چطور اتفاق افتاد؟ او پیش از این در تئاتر سابقه این کار را ندارد.
من به واسطه آشنایی که با او داشتم، به او گفتم میخواهم چنین نمایشی را کار کنم و ایشان هم لطف کرد و گفت من همه جوره پشتات هستم. آقای مجیدی انسان بسیار شریفی است. او این دغدغه را همیشه داشت که بتواند به شکلی از تئاتر حمایت کند و این لطف و بزرگی شامل حال من شد. او در کنفرانس خبری هم اعلام کرد که چون بچههای تئاتر با مسائل اندیشگانی و وجوه دراماتیک متنها آشنایی دارند و خودش هم از تئاتر شروع کرده، دوست داشته ادای دینی به تئاتر داشته باشد.
آقای مجیدی فقط سرمایهگذاری کرد یا وظایف دیگر تهیهکنندگی را هم بهعهده داشت؟
نه، همه جوره پشت کار ایستاد و هرکاری که باید انجام داد.
در خیلی از کشورها بلیت تئاتر میخرند و به هم هدیه میدهند
در تئاتر به اندازه سینما پول تزریق نمیشود. من احساس میکنم تئاتر نیاز به حمایت دارد، چون چراغ اندیشه را از زمانهای گذشته در جوامع روشن نگه داشته است. الان در خیلی از کشورها بلیت تئاتر میخرند و به هم هدیه میدهند؛ آنقدر که این مقوله برایشان اهمیت دارد. ما نباید اجازه دهیم تئاتر کمرنگ شود.