ناصر احدی
با اینکه تعریف هنر کار دشواری است، اما وقتی با اثری هنری مواجه میشویم، به تجربه میدانیم که هنر است. البته این مواجهه بسیار به محل این رویارویی بستگی دارد. درواقع اثر هنری بسته به محل عرضهاش ارزش پیدا میکند. مسلما اثری که در یک حراجی معتبر چکش میخورد یا در موزهای شناختهشده به نمایش درمیآید، چه از نظر هنری و چه از نظر مالی، ارزش بیشتری دارد نسبت به اثری که روی دیوار خانه یکی از اقوامتان دیدهاید یا در انبار گالری کمنامونشانی در حال خاک خوردن است. نهادهای هنری همچون موزهها، گالریها و دانشگاههای معتبر در دنیای هنر برای ما تصمیم میگیرند که چه چیزی را هنر بدانیم و چه چیزی را نه.
با اینکه میتوان منتقد گفتمان حاکم بر فضای نهادهای هنری بود، اما اگر اثری در یک نهاد معتبر هنری به نمایش درآید، برای افرادی که در زمینه هنر تخصص ندارند، ایرادی ندارد که آن را هنر بدانند. مسلما آثار هنری زیادی هرگز به نمایش درنمیآیند و کسی از وجودشان مطلع نمیشود، اما در دنیای گسترده آثار شناختهشده هنری ناچار از اعتماد به انتخابها و تصمیمات نهادهای هنری هستیم. نهادهای هنری معتبر به پشتوانه تخصص، بودجه و قدمتشان امکان همکاری با هنرمندان ارزنده و معرفی آثارشان را دارند که بعید است در غیبت این نهادها چنین اتفاقی بهصورت نظاممند رخ دهد. بنابراین اگر نهادها و مؤسسات هنری آثاری را که نازل بودنشان بر متخصصان اثبات شده به نمایش درآورند یا جز دلایل هنری و فرهنگی، مسائل دیگری را در نمایش آثار انتخابیشان دخالت دهند، باید انتظار داشت که از اعتبار و ارزش آنها کاسته شود و به سختی بتوانند جایگاهشان را در میان نهادهای هنری معتبر حفظ کنند.
در اینجا قصد نداریم از نهاد هنری خاصی نام ببریم که با برخی انتخابها و نمایشگاههایش در ماههای گذشته یا در ماههای پیشرو جایگاهش نزد متخصصان زیر سؤال رفته است. اما سؤال اصلی این است چرا نهادها و مؤسسات هنری برخوردار از بودجه عمومی با دقت و شناخت بیشتری کارشان را انجام نمیدهند؟ چرا نمایشگاههای این نهادها به کارهای روتین اداری شبیه شده که صرف خالینبودن این مراکز مهم برگزار میشوند و نهتنها روی مخاطب عام اثری ندارند، بلکه جامعه هنری هم به آنها واکنش مثبتی نشان نمیدهند؟ چرا یک مرکز هنری معتبر باید ویدئوپروژکشنی را که مشابهاش در صفحات مجازی به وفور پیدا میشود و هر کس با نرمافزاری ساده میتواند مشابهاش را در خانه تولید کند، در نمایشگاهی نسبتا ناقص و بیرمق که جای خالی کیوریتور در آن به وضوح به چشم میآید، به نمایش بگذارد؟ آنچه از وضعیت کلی نهادهای هنری در شرایط کنونی استنباط میشود روزمرگی و رخوت و ناآشنایی با مبادی هنر است که بهای آن از دست رفتن اعتبار این نهادهاست؛ اعتباری که ظرف چند دهه جمع شده و با ادامه این روند یکباره از کف خواهد رفت.
بیهنری نهادهای هنری
در همینه زمینه :