تازهترین طرح پلیس آگاهی تهران به دستگیری سارقان ماشین اختصاص داشت
بازداشت شاهرخخان در تهران
الهه فراهانی- روزنامهنگار
طرح برخورد با سارقان و مالخران وسایل نقلیه در پایتخت که در روزهای گذشته از سوی پلیس آگاهی تهران اجرا شد با دستگیری 57سارق و مالخر همراه بود.
به گزارش همشهری، سردار علی ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در اینباره گفت: با اجرای طرحهای مختلف برخورد با سارقان که ازسوی پلیس آگاهی تهران صورت گرفته است، شاهد بودیم که از ابتدای سالجاری تاکنون میزان سرقت در تهران کاهش یافته است. در تازهترین طرح نیز ۵۷سارق و مالخر که در زمینه سرقت وسایلنقلیه نقش داشتند، دستگیر شدند.
وی افزود: از متهمان دستگیرشده علاوه بر خودروهای مسروقه، ۲هزار قطعه دزدی نیز کشف شده و بررسیها نشان میدهد برخی از افراد دستگیرشده سابقهدار هستند. بهگفته سردار گودرزی، اعضای دستگیرشده یکی از باندها اقدام به سرقت موتورسیکلت میکردند و آنها را به استان همجوار میبردند و تحویل مالخر میدادند. مالخر نیز پس از از بین بردن شماره ارکان موتور، با دستگاهی که داشت شمارههای جدیدی روی آن حک میکرد و موتورها را تحت عنوان موتورهای مزایدهای میفروخت.
وی همچنین به دستگیری دزدان خودرو در این طرح اشاره کرد و توضیح داد: بارها بر ضرورت تجهیز خودروها به ردیاب تأکید کردهایم؛ چراکه این اقدام ایمنی در جلوگیری از سرقت، تأثیر بسزایی دارد. همچنین جلسات مستمری درخصوص ایمنی و امنیت خودروها با خودروسازان برگزار کردهایم و راهکارهای ارتقای امنیت خودروها را ارائه دادهایم که یکی از آنها، تجهیز همه خودروهای تولیدی به ردیاب بوده است.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اشاره به تفاهمنامه همکاری میان پلیس و یکی از شرکتهای دانشبنیان در حوزه ساخت ردیاب گفت: استفاده از وسایل و تجهیزات الکترونیکی در خودروها راهکار خوبی برای ممانعت از سرقت خودروهاست و میتواند سرنخ خوبی برای پیدا شدن وسیله نقلیه بعد از سرقت باشد.
گفتوگو 1
سرقتهای شاهرخخان
سن و سال زیادی ندارد، اما تا دلتان بخواهد سابقه سرقت دارد. به او میگویند شاهرخخان؛ چون بهگفته خودش شبیه این هنرپیشه هندی است. او را به جرم سرقت خودروهای مزدا3 دستگیر کردهاند. گفتوگو با وی را بخوانید.
چقدر سابقه داری؟
10، 12باری دستگیر شده و به زندان رفتهام.
مگر چند سالت است؟
28سال. از نوجوانی سرقت میکردم. این بار هم به جرم سرقت مزدا 3 دستگیر شدهام. البته فقط چند سرقت داشتم و خیلی طول نکشید که دستگیر شدم.
چرا از نوجوانی سر از دنیای مجرمان درآوردی؟
به خاطر کسب درآمد. میخواستم روی پای خودم بایستم. من از همان ابتدا راهم را اشتباهی رفتم و برای همین سرنوشتم اینطوری شد؛ یعنی اگر دوباره از شکم مادرم متولد شوم، حتما راه درستی را در پیش میگیرم؛ مثلا دکتر میشوم. نه، نه. هنرپیشه میشوم. میبینید چقدر شبیه به شاهرخخان هستم. این را خودم نمیگویم؛ دوستانم میگویند. اصلا آنها این اسم را روی من گذاشتند. من هم بعضی وقتها فاز هنرپیشگی میگیرم؛ مخصوصا وقتی از این مواد جدید استفاده میکنم.
مگر چی مصرف میکنی؟
تیتاخ. یک نوع مخدر جدید است. تا قبل از این گل و شیشه میکشیدم. یک شب دوستانم گفتند بیا تیتاخ را امتحان کن. اسمش جالب بود و مصرف کردم. بعد از مصرف دچار توهمات عجیب و غریبی شدم. فکر میکردم در یک قصر بزرگ زندگی میکنم و شاهرخخان واقعی هستم. خیلی دنیای عجیبی بود.
فقط مزدا 3سرقت میکردی؟
سالهاست که تخصصم سرقت مزدا 3است. خیلی وقت پیش به یک سارق حرفهای پول دادم و از او راز و رمز سرقت مزدا3 را یاد گرفتم. گاهی هم مزدا3 سرقت میکردم و با آن میرفتم سراغ ماشینهای دیگر. سراغ شاسیبلندها میرفتم و لوازم داخلشان را سرقت و با مزدا3 فرار میکردم.
از خودروهای شاسیبلند چطور سرقت میکردی؟
در عرض چند ثانیه با وسیله خاصی که داشتم. (اسمش را نمیگویم که بدآموزی نداشته باشد.) شیشه ماشین را میشکستم و وسایل باارزشی راکه داخل آن بود به سرقت میبردم.
مزدا3 را چطور سرقت میکردی؟
در عرض 4دقیقه با قیچی سلمانی. گفتم که پول دادم و روشش را یاد گرفتم.
قبل از مزدا3 چی سرقت میکردی؟
از خانهها سرقت میکردم و گاهی هم پراید یا پژو میدزدیدم؛ البته فقط لوازم آن را برمیداشتم و ماشین را رها میکردم. سرقت از خانهها هم خیلی مشکل بود؛ چون باید وارد خانهها میشدم که ریسکش زیاد بود و دردسر داشت. آهان یکبار هم گوشی دزدیدم.
پس همهجور سرقتی انجام میدهی.
بله، ولی تخصص اصلیام سرقت مزدا 3است. همه میدانند که شاهرخ خان سارق مزدا 3است. سرقت گوشی هم تفننی بود؛ داشتم از یک خیابان خلوت عبور میکردم که دیدم یک نفر گوشی آیفون آخرین مدلش دستش است. من هم که مواد کشیده بودم و آماده سرقت، گوشیاش را قاپیدم و فرار کردم.
طعمهات خانم بود یا آقا؟
در مرام من سرقت از خانمها نیست. من به هیچ عنوان از یک زن سرقت نمیکنم. من در زندان کسانی را که از خانمها سرقت کرده بودند، مسخره میکردم.
خالکوبی روی پایت چیست؟
«هر که مرا دید تو را نفرین کرد.» منظورم کسی است که مرا به این راه کشاند؛ نفرین ندارد؟ بهنظر من که نفرین دارد. من داشتم زندگیام را میکردم که یکی از دوستانم گفت بیا برویم سرقت؛ چون خوشتیپی و کسی به تو شک نمیکند. من هم رفتم و دیدم پولش خوب است و دیگر نتوانستم از این راه خارج شوم.
گفتوگو 2
سرقتهای قهرمان کشتی
نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته است. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته است، اما شکست عشقی باعث شده که زندگیاش دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل آن دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
34سالهام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوقدیپلم تربیتبدنی دارم. من برای خودم برو و بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکسهایم را میبینید، اما حالا اینجا هستم، دستبند به دست و ناتوان. میدانم اشتباه کردهام، اما خب، دیگر نمیتوانم به عقب برگردم. زمان به سرعت میگذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم، اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشینها را باز میکردم و لوازم داخلش را به سرقت میبردم. گاهی هم ماشین را میبردم و تحویل مالخر میدادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من بهخاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما او مرا ترک کرد. نمیخواهم در مورد او حرف بزنم؛ فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده میدیدم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همهچیز تمام شد. 40روز در کما بودم، اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زندهام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر میکردم دارم از روزگار انتقام میگیرم، اما حالا میبینم از خودم بیشتر انتقام گرفتهام. کمکم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکاران و معتادان دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم میرفتیم در خیابانها پرسه میزدیم. همدستم پیاده میشد و ماشینها را خالی میکرد و من هم نظاره گر بودم، اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را میگرفتم.
گفتوگو 3
ماجرای عجیب پادشاه
تصویر تاجی را روی بدنش خالکوبی کرده و میگوید که سردسته یک باند سرقت است. همه او را پادشاه صدا میزنند؛ چون عاشق دستور دادن است. گفتوگو با او را میخوانید.
جرمت چیست؟
سند نمره کردن. تا حالا چنین اصطلاحی شنیدهاید؟ اجازه بدهید توضیح بدهم. کار من این است که ماشینهای تصادفی را میخریدم و بعد به اعضای باند سفارش همان مدل را میدادم تا سرقت کنند؛ مثلا اگر 206سفید تیپ2 تصادفی میخریدم به همدستانم سفارش همان مدل را میدادم. بعد از سرقت، شماره شاسی و موتور خودروی تصادفی را با دستگاه حک روی خودروی سرقتی میزدم. سپس ماشین جدید را با مدارک خودروی تصادفی به فروش میرساندم. به این پروسه میگویند سند نمره کردن.
چه شد که پایت به دنیای سارقان کشیده شد؟
ماجرایش جالب است. چند سال قبل عاشق یک دختر بودم. به من گفتند فلانی مثلا اصغر آقا به دختر موردعلاقهام متلک پرانده است. رفتم سراغش اما او قسم خورد که متلک نگفته است. همین موجب شد تا با اصغر آقا دوست شوم. او گفت سارق است، اما متلکپران نیست. بعد که فهمید مکانیکم پیشنهاد سرقت داد. این شد که با او و دوستانش آشنا شدم و پایم کشیده شد به دنیای سارقان خودرو. اما حالا سابقهام زیادشده و دیگر کمتر سرقت میکنم. سرکرده گروهم و برای خودم نوچههایی دارم که به من میگویند پادشاه.
برای همین است که روی دستت تاج خالکوبی کردهای؟
درست است. من عاشق قدرت و سلطنت هستم. فقط روی دستم نیست، همه جای بدنم را تاج تتو زدهام. همه دیگر از من حساب میبرند و ریاست باند را بر عهده دارم.
نوچههایت چطور سرقت میکنند؟
با شاه کلید. گاهی هم شیشه میشکنند. مابقی هم فوت و فنهای ما سارقان است که نمیتوانم عنوانش کنم. البته اغلب 206 و ال90 سرقت میکنند. مشتریهای زیادی هم دارد و بازارش خوب است.
از هر خودرو چقدر گیرت میآمد؟
کف قیمت خرید خودروی تصادفی 50میلیون تومان است و خودروی 50میلیونی را حدود 250میلیون تومان میفروشم، اما چون با سارق شریک هستم تقسیم بر 2 میکنیم. از هر سرقت 100میلیون گیرم میآید.
با پولهای سرقتی چه کردهای؟
خرج عشق و صفا میکنم. پول دزدی که برکت ندارد؛ اصلا نمیفهمم چطور خرج میشود.