• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 3 اردیبهشت 1403
کد مطلب : 223071
+
-

شیخ‌بهایی را بهتر بشناسیم

گزارش همشهری به مناسبت‌روز بزرگداشت عالم بزرگ جهان تشیع

فرشاد شیرزادی- روزنامه‌نگار

شیخ بهایی در واقع شخصیتی چندین ساحتی و جامع‌الاطراف داشت. همانطور که همه می‌دانیم او در روزگار صفویه می‌زیست و در آن روزگار رقیب و نظیری نداشت. دلایل این موضوع را هم می‌توان در این عناصر خلاصه کرد که او هم منجم بود و هم ریاضی‌دان و در مجموع علوم قدیم را خوب می‌دانست. شیخ بهایی هیچ‌گونه وابستگی به دربار به آن مفهوم «وابستگی و تعلق» نداشت و قضای روزگار وی را به صفویه منتسب می‌کرد. در واقع شیخ بهایی بزرگ‌تر از دربار صفویه بود.
شیخ بهاءالدین عاملی از جبل‌العامل لبنان آمد، ابتدا در 13سالگی وقتی به ایران آمد به قزوین رفت و سپس در 17سالگی راهی اصفهان شد که آن زمان پایتخت بود. شیخ بهایی از عالمان معتبر شیعه است. در واقع نه آن شیعه‌ای که مبلغی داشته باشد؛ او در عالم تشیع هیچ‌گونه دستگاه تبلیغاتی برای خود نداشت. اهل قرآن بود و با قرآن مؤانست داشت. بیشتر شهرت او به‌دلیل نبوغ ادبی و حکمی اوست. هم شعر می‌گفت و هم نثر می‌نوشت. او نه مانند دیگر شاعران عصر خود و پیش از خود بلکه در دنیای تمثیل مانند شیخ محمود شبستری بود. شیخ بهایی را نه به‌عنوان آنکه شاعر است بلکه به‌عنوان کسی که معلومات عرفانی خود را منظوم می‌کند باید در تاریخ ادبیات فارسی به جای آورد. عرفان شیخ برخلاف بسیاری از هم‌عصرانش عرفان صوفیانه نیست. او عرفانش را مستقیما از قرآن و اهل‌بیت(ع) وام می‌گیرد. اگر به کلیات آثارش رجوع کنیم، درخواهیم یافت که مثنوی‌های بسیار عارفانه‌ای دارد که در عین حال حکیمانه است. دلیل شهرت او هم در عالم شعریت و حکمت همین‌هاست: مثنوی‌هایی مانند «نان و حلوا» یا «شیر و شکر».
اگر به عناوین همین مثنوی‌ها هم بنگریم خواهیم دید که او از واژگان عامیانه استفاده می‌کند اما این استفاده به‌عبارتی استعاری و رمزی است و در واقع ریشه در تلمیح به قرآن و حدیث دارد. زبان او زبان عامه مردم و در عین حال همراه با همان عرفان و حکمت تشیع است که او به‌خودی خود به‌عنوان یک رسانه آن را بیان می‌دارد و تبیین می‌کند. به‌دلیل اینکه نجوم و ریاضیات می‌دانست در اصفهان آن دوره خدمات خارق‌العاده‌ای ارائه کرد که منار جنبان و حمامی که تنها با یک شمع روشن می‌ماند 2نمونه از ابتکاراتش است. همه تلاش می‌کردند که حمامی بسازند و او خلاقیت و نبوغ خود را در همین زمینه هم به خرج داد. به تعبیر حافظ می‌توان گفت که از خلاف آمد عادت به چنین کارهای بزرگی دست یازید و به قول حافظ «از خلاف آمد عادت بطلب کام که من/ کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم.»
به هر حال او دستی در هیأت بطلمیوسی داشت که می‌توان به زبان امروزی آن را به نجوم تعبیر و خلاصه کرد. او به همین طریق آن حمام را تنها با یک شمع روشن می‌کرد.
شیخ بهایی همچنین غزل‌های نابی دارد. نثر او هم نثری مطنطن و در عین حال سلیس و روان و همچنین رمزی و استعاری است. از میان نثر او می‌توان به «موش و گربه» اشاره کرد. فراموش نکنیم که «موش و گربه» عبید زاکانی منظوم است اما این اثر شیخ به نثر نوشته شده و دنیایی سراسر متفاوت با اثر عبید دارد. «موش و گربه» مولانا شیخ بهاءالدین عاملی سراسر حکیمانه و حکایتی مردمی و عادی است که از روزگار خود او برآمده است. معروف‌ترین غزل او را هم علیرضا افتخاری خوانده است، غزلی با این مطلع زیبا و عرفانی: «ساقیا بده جامی زان شراب روحانی/ تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی».
چنین غزل‌هایی به غزلیات مولانا در دیوان شمس پهلو می‌زنند. مولانا و سنایی نیز به تعبیری صوفیانی‌اند که اندیشه‌شان ریشه در اسلام، تشیع و قرآن کریم دارد. شیخ در‌واقع ادامه‌دهنده راه مولانا و سنایی است و عرفان او خانقاهی نیست. هم سنایی و هم مولانا و هم عطار نیشابوری و همچنین فیض کاشانی و شیخ بهایی عارف‌اند اما عرفان آنها سلسله‌ای نیست، بلکه عرفانشان از دامان قرآن و اهل‌بیت(ع) نضج می‌گیرد و عرفانی حقیقی است؛ درست نقطه مقابل آنچه در عهد صفویه می‌ساختند و تبلیغ می‌کردند. منجم و ریاضی‌دان‌بودن شیخ به حکمت او افزوده چنانچه می‌تواند نقطه عطفی در جهان اندیشه او باشد. او در واقع نقطه مقابل حکیم عمر خیام نیشابوری در عالم حکمت و فلسفه است. خیام مانند شیخ، اتفاقا ریاضی‌دان و منجم است اما خیام دهری است و دم را غنیمت می‌شمرد. شیخ بهایی اما به هیچ عنوان دهری نیست و از سوی دیگر از عرفان خانقاهی گریزان است.
عرفان او را میان معاصران باید در آثار و اندیشه‌های دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی جست‌وجو کرد. در واقع اگر بخواهیم به فلسفه معاصران نظر بیفکنیم، عرفان، نگاه و فلسفه او را امروز کسی مانند دینانی بزرگ ادامه می‌دهد. شیخ بهایی از آنچه رنگ و بوی تبلیغات داشت می‌گریخت و دینانی هم همین راه را در فلسفه طی کرده است.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید